فاطمه حیدری ثابت، حسن میرزاحسینی، نادر منیرپور،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت در افراد با بیماری قلبی عروقی بر اساس سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و سرمایه روانی انجام شد.
زمینه. بیماری قلبی عروقی جنبههای مختلف زندگی از جمله سلامت جسمی، عاطفی، اجتماعی و عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد که در این میان، یکی از عوامل موثر بر کیفیت زندگی افراد مبتلا به نارسایی قلبی رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت است.
روش کار. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و با استفاده از مدل تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش بیماران قلبی عروقی شهر قم در سال 1399 بودند که از بین آنها، 200 نفر به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری متغیرهای پژوهش شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده چندبعدی زیمت و همکاران (1988)، پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون (1982)، و پرسشنامه رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت والکر، سچریست و پندر (1987) بودند. دادهها در نرمافزارهایAMOS.22 و SPSS.22 با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و مدل تحلیل مسیر تحلیل شدند.
یافته ها. بر اساس نتایج این پژوهش، سلامت معنوی (0/21=β، 0/002=P) و حمایت اجتماعی (0/17=β، 0/013=P) بر سرمایه روانی تاثیر داشتند. همچنین، سرمایه روانی در رابطه بین سلامت معنوی و حمایت اجتماعی با رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت، نقش میانجی داشت (0/067=RMSEA، 0/98=AGFI).
نتیجه گیری. سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و سرمایه های روانشناختی نقش مهمی در افرایش رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت در افراد دچار قلبیعروقی بازی میکنند. بنابراین، در تدوین برنامه های درمانی برای این بیماران بهتر است عوامل چندگانه خانوادگی، روانشناختی، مذهبی، اجتماعی و بهداشتی درمانی به صورت یک مجموعه مورد توجه قرار گیرند.
فاطمه نیکوئی، محمد اورکی، مسعود جان بزرگی، احمد علی پور،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ایمن سازی در برابر استرس (SIT) و درمان چندبعدی معنوی بر هماهنگی روانی فیزیولوژیکی ضربان قلب و افسردگی در بیماران تحت بای پس عروق کرونر انجام شد.
زمینه. افسردگی و سایر اختلالات هیجانی نقش مهمی در کاهش هماهنگی روانی فیزیولوژیکی ضربان قلب و بروز اختلالات عروق کرونری دارند و بعد از جراحی بای پس عروق کرونر (CABG) نیز مانع بهبودی فرد از شرایط بیماری زا می شوند. به نظر می رسد آماده کردن بیمار در زمینه روش های مقابله ای صحیح در بهبود و جلوگیری از عود مجدد مفید باشد.
روش کار. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی با دو گروه آزمون و یک گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل بیماران تحت جراحی بای پس عروق کرونر در مرکز قلب تهران بودند. تعداد 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار سنجش در این پژوهش، مقیاسDASS-21 و ارزیابی هماهنگی روانی فیزیولوژیک ضربان قلب بود که قبل از انجام مداخله و نیز در پایان جلسه دهم، در سه گروه مورد بررسی قرار گرفت. گروه آزمون اول طی 10 جلسه 90 دقیقهای در معرض آموزش ایمن سازی در برابر استرس مایکنبام قرار گرفت و گروه آزمون دوم، درمان چند بعدی معنوی را دریافت نمود. جهت تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته ها. نتایج آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ایمن سازی در برابر استرس و درمان چندبعدی معنوی، هر دو در کاهش افسردگی، اثربخشی معناداری نسبت به گروه کنترل دارند که این معناداری در پیگیری یک ماهه و سه ماهه حفظ شده است. تفاوت معناداری در میزان اثربخشی گروه های آزمون چند بعدی معنوی و ایمن سازی در کاهش متغیر افسردگی وجود داشت (2/2-F= ،0/002P=)، اما در رابطه با تغییرات میزان هماهنگی روانی فیزیولوژیکی در پسآزمون گروه های آزمون، تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/0013-F= ،0/1P=).
نتیجه گیری. به نظر می رسد مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ایمن سازی در برابر استرس با وجود تاکید بر افکار غیر منطقی، جایگزین نمودن آنها با شناخت های کارآمد و تجهیز بیمار به گنجینه کاملی از مهارتها، بدون ارائه معنا در زندگی، اثربخشی کمتری به نسبت درمان چندبعدی معنوی در کاهش افکار منفی دارد، اما در زمینه تاثیر بر هماهنگی روانی فیزیولوژیکی، به دلیل تحریک عصب واگ با درمان معنوی برابری میکند.
آنولین اصلان، مریم اسماعیلی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
چکیده
هدف. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه آماده سازی بیمار و عضو خانواده بر پیامدهای بعد از عمل جراحی بای پس عروق کرونر انجام شد.
زمینه. آماده سازی بیماران قبل از عمل باعث بهبود تجارب بیماران از بستری شدن میشود، اما تاثیر آن در بیماران تحت عمل جراحی قلب کمتر شناخته شده است.
روش کار. این مطالعه یک کارآزمایی بالینی غیر تصادفی بود که بر روی یک نمونه پژوهش شامل ۹۰ بیمار و عضو خانواده که مراقبت از وی را بر عهده داشتند، در بازه زمانی ماه های تیر تا آبان سال ۱۳۹۷ انجام شد. شرکت کنندگان بر اساس معیارهای ورود به مطالعه و با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. مداخله، یک روز پس از بستری شدن، در روز قبل از عمل جراحی عروق کرونر با استفاده از ویدیوی آموزشی، تور بخش مراقبتهای ویژه و کتابچه آموزشی اجرا شد. در هر دو گروه، در روز سوم بعد از عمل، دلیریوم بیماران در بخش مراقبت ویژه ارزیابی شد و از مراقبین اصلی درخواست شد پرسشنامه رضایتمندی خانواده را تکمیل کنند. بیماران و عضو خانواده در هر دو گروه پرسشنامه اضطراب و افسردگی بیمارستانی را در روز اول و هفتم بعد از عمل و قبل از ترخیص تکمیل کردند. دادهها در نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل شدند.
یافته ها. بعد از مداخله، میانگین نمره اضطراب و افسردگی بیمار در گروه آزمون به طور معنادار کاهش پیدا کرد (03/0P=)، اما میانگین نمره اضطراب و افسردگی عضو مراقب در گروه کنترل و آزمون اختلاف معنیداری نداشتند (11/0P=). در زیرمقیاس رضایت از عملکرد کارکنان درمانی (01/0P=) و راحتی عضو مراقب (027/0P=) اختلاف معنیدار آماری بین دو گروه مشاهده شد. علاوه بر این، گروهها از نظر بروز دلیریوم(60/0P=) و مدت اقامت در بخش مراقبتهای ویژه (21/0P=) تفاوت معنادار آماری با یکدیگر نداشتند.
نتیجهگیری. با توجه با اینکه آماده سازی بیمار و عضو مراقب خانواده در روز قبل از عمل جراحی بایپس عروق کرونر میتواند منجر به کاهش اضطراب و افسردگی بیماران و افزایش رضایتمندی عضو مراقب شود، اجرای این برنامه برای بیمار و عضو خانواده پیشنهاد میشود.
بهزاد آریا، محمد پرستش، محمدرضا صادقیان شاهی، فرحناز آیتی زاده، لیلی خاوری خراسانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. در این مقاله مروری، تمرینات ورزشی که به نظر میرسد در بیماران قلبی عروقی مبتلا به کووید-19موثر هستند مورد بحث قرار می گیرند.
زمینه. با توجه به تغییر شیوه زندگی بشر امروز به یک شیوه زندگی کم تحرک، تعداد بیماران مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی به طرز چشمگیری در حال افزایش است. بیماری کووید-19 سلامتی مردم بسیاری از کشورهای دنیا را با خطر روبرو ساخته، فشار زیادی بر نظام سلامت و درمان آنها وارد کرده و تاثیر چشمگیری بر اقتصاد جهانی گذاشته است. ویژگیهای این بیماری سرعت انتقال بالای آن و خطر مرگ است. هرچند علت اصلی مرگ ناشی از کووید-19 نارسایی تنفسی است، برخی بیماران با مشکلات قلبیعروقی شدید مثل نارسایی احتقانی قلبی مواجه میشوند. هرچند داروها و مداخله های درمانی به میزان قابل توجهی پیشرفت کرده اند اما جلوگیری از این بیماریها و توانبخشی آنها، به خصوص در افرادی که به کووید-19 مبتلا شوند همچنان مشکل است و جستوجو برای یافتن راهبردهای جدید همچنان ادامه دارد. بازتوانی قلبی مجموعه ای از اقدامات پزشکی و تمرینات ورزشی است که هدف آن بهبود وضعیت روانی، عملکرد جسمی و در کل، افزایش کیفیت زندگی فرد است. یکی از مهمترین بخشهای بازتوانی قلبی، تجویز تمرینات ورزشی است.
روش کار. جستجوی مقالات از طریق پایگاههای دادهای شامل Science Direct ،PubMed ،Cochrane ،Medline ، SID،Scopus ، CINAHL، Iran Doc وMagiran با استفاده از کلیدواژه های ”بیماریهای قلبی عروقی“، ”کووید-19“، ”بازتوانی“ و ”تمرین ورزشی“ و معادله ای انگلیسی آنها انجام شد. در مجموع، 210 مقاله در جستجوی ابتدایی یافت شد که پس از بررسی کامل مقالات، تعداد 12 مقاله که در راستای هدف این مطالعه بود انتخاب و بررسی شدند.
یافته ها. فعالیتهای ورزشی تجویزشده برای بیماران قلبی عروقی در طول سالیان گذشته در دامنه تجویز یک نوع فعالیت ورزشی برای همه تا تجویز فعالیت ورزشی برای هر فرد بهصورت جداگانه بر اساس عوامل خطر، سن و وضعیت عملکردی فرد متغیر بوده است. در اغلب مطالعات از تمرینات هوازی تداومی، تمرینات هوازی تناوبی و تمرینات قدرتی استفاده شده است. هنگام تجویز این تمرینات به بیماران قلبی عروقی مبتلا به کووید-19 باید از شدت های کمتر استفاده کرد.
نتیجه گیری. به طور کلی، با در نظر گرفتن اثرات مفید تمرینات بازتوانی در بیماران قلبی عروقی، به نظر میرسد برنامه بازتوانی مبتنی بر تمرینات ورزشی مناسب میتواند در کاهش عوارض و مرگ بیماران قلبی عروقی مبتلا به کووید-19 موثر باشد، اما برای به دست آمدن اطلاعات بیشتر، مطالعات بیشتر مورد نیاز است.
منیر جاور، امین رفیعی پور، مهرداد ثابت،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای استرس درک شده در رابطه بین خودکارآمدی و کیفیت زندگی در افراد با بیماری قلبی عروقی انجام شد.
زمینه. بیماری قلبی عروقی به عنوان یک وضعیت جسمی مزمن و ناتوان کننده، از شایعترین علل مرگ است و میتواند کیفیت زندگی فرد را متاثر سازد. در همین راستا، لازم است متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی در این بیماران شناسایی شوند.
روش کار. مطالعه حاضر، یک مطالعه توصیفی همبستگی و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد با بیماری قلبی عروقی مراجعه کننده به بیمارستانهای قلب و مراکز بازتوانی قلب تهران در سال 1398 بود که از این جامعه، تعداد 151 نفر بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خودکارآمدی بیماران قلبی سالیوان، پرسشنامه استرس درکشده کوهن و مقیاس کیفیت زندگی (SF-36) بود.
یافته ها. نتایج پژوهش نشان داد که درک منفی از استرس و درک مثبت از استرس با ابعاد کیفیت زندگی، به ترتیب دارای رابطه منفی و مثبت معنادار بودند. خودکارآمدی با ابعاد کیفیت زندگی دارای رابطه مثبت معنادار بود. همچنین، استرس درکشده در رابطه بین خودکارآمدی با ابعاد کیفیت زندگی دارای نقش میانجی بود.
نتیجه گیری. بر اساس یافته های این مطالعه، به منظور ارتقای کیفیت زندگی افراد با بیماری قلبی عروقی میتوان به تدوین برنامه هایی در جهت تقویت خودکارآمدی و کاهش استرس اقدام نمود.
سید ایمان سجادی، رسول تحویلیان، مهسا شاعلی، سیما بابایی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط وسواس فکری عملی با علایم قلبی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد انجام شد.
زمینه. افزایش شیوع بیماریهای قلبی، اثرات آن بر قسمتهای مختلف بدن، مرگ ناشی از آن و اهمیت عوامل روانشناختی، به خصوص اختلالات اضطرابی، در ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی، توجه به رابطه وسواس فکری عملی و علایم قلبی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد از اهمیت زیادی برخوردار است.
روش کار. این پژوهش یک مطالعه توصیفی همبستگی از نوع مقطعی است. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد مراجعه کننده به بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودند. شرکت کنندگان، 193 نفر بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک/ بیماری و پرسشنامه OCI-R (Obsessive-Compulsive Inventory Revised) جمع آوری شد. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 18 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته ها. میانگین نمره کل اختلال وسواس-فکری عملی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بین دو گروه بدون علایم و دارای علایم قلبی (به ترتیب، 26/30 با انحراف معیار 15/74 و 29/64 با انحراف معیار 20/00) تفاوت معنادار آماری نداشت. میانگین نمره اختلال وسواس فکری-عملی در حیطه شستشو در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بین دو گروه بدون علایم و دارای علایم قلبی (به ترتیب، 3/99 با انحراف معیار 3/48 و 6/82 با انحراف معیار 4/12) تفاوت معنادار آماری داشت (0/05P<).
نتیجه گیری. وسواس فکری-عملی به طور کلی با علایم قلبی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد ارتباط معنادار آماری ندارد، و تنها در حیطه شستشو، نمره وسواس فکری-عملی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد دارای علایم قلبی از نمره افراد بدون علایم قلبی بیشتر است.
ویدا محمدی هریس، علی شاکر دولق، علی خادمی، علی زینالی، ناصر صفایی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر درد مزمن، تابآوری و خودمراقبتی بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.
زمینه. زنان مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی دارای مشکلات فراوانی در زمینه سلامت جسمی و روانی هستند و یکی از روشهای مؤثر در این زمینه، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است.
روش کار. طراحی پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر بودند که در نیمه اول سال 1399 به بیمارستان قلب تبریز مراجعه کردند. پس از انجام مصاحبه بالینی، زنان دارای معیارهای ورود به پژوهش، انتخاب و به صورت تصادفی در یکی از دو گروه آزمون (15 نفر) یا کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس درد مزمن ونکورف و همکاران، پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون، و مقیاس خودمراقبتی ریگل و همکاران استفاده شد. مداخله در قالب بسته آموزشی پذیرش و تعهد برای گروه آزمون اجرا شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 19 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت.
یافته ها. نتایج پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر درد مزمن، تابآوری و خودمراقبتی بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر تاثیر دارد (0/0001P≤). در واقع، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث کاهش درد مزمن و بهبود تابآوری و خودمراقبتی در بیماران میشود.
نتیجه گیری. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود تاب آوری و خودمراقبتی و کاهش درد مزمن زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر شد. پیشنهاد میگردد درمانگران و متخصصان سلامت از درمان پذیرش و تعهد در کنار سایر روشهای آموزشی و درمانی برای بهبود ویژگیهای مرتبط با سلامت استفاده کنند.
اعظم الوندی فراهانی، حمید پیروی، رسول آذرفرین، کامبیز مظفری، حمید حقانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سطح سرمی منیزیم با خونریزی پس از عمل بایپس عروق کرونر انجام شد.
زمینه. کاهش منیزیم سرم متعاقب جراحی قلب یکی از موارد قابل توجه است و خونریزی در دوره پس از عمل از نگرانیهای مربوط به مراقبت از بیماران بعد از جراحی قلب باز محسوب میشود. به نظر میرسد اختلالات انعقادی ناشی از منیزیم وابسته به دوز باشد.
روش کار. در این مطالعه توصیفی ارتباطی، 120 بیمار تحت عمل جراحی بایپس عروق کرونر با استفاده از پمپ قلبی ریوی، مورد بررسی قرار گرفتند. همه بیماران سبک بیهوشی و جراحی یکسان داشتند. پس از پایان عمل جراحی و انتقال بیماران به بخش مراقبتهای ویژه، یک نمونه خون جهت اندازهگیری منیزیم گرفته شد و به آزمایشگاه فرستاده شد و مقدار خون موجود در چست باتلهای بیماران یادداشت شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 20 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته ها. بین سطح سرمی منیزیم و مقدار خونریزی پس از عمل ارتباط معکوس و معناداری از نظر آماری وجود داشت (0/046P=، 0/170-r=)، به این بدین معنی که با افزایش سطح سرمی منیزیم میزان خونریزی کاهش مییابد. همچنین، زمان ترومبین و زمان ترومبوپلاستین نسبی با خونریزی ارتباط مستقیم و معنادار آماری داشتند.
نتیجه گیری بین سطح سرمی منیزیم و خونریزی پس از عمل بایپس عروق کرونر ارتباط وجود دارد، یعنی منیزیم علاوه بر خاصیت ضد آریتمی میتواند در کاهش میزان خون از دسترفته در پایان عمل موثر باشد، بنابراین، به نظر میرسد در استفاده از منیزیم در بیماران تحت جراحی عروق کرونر، نگرانی در مورد افزایش خونریزی پس از عمل وجود نداشته باشد.
سارا ادیمی، محمدعلی آذربایجانی، نسیم نادری، آذین علیزاده اصل،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر تمرین متناوب شدید (HIIT) و تمرین مداوم هوازی با شدت متوسط (MIT) (با و بدون محدودیت جریان خون) بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان سرطان پستان انجام شد.
زمینه. امروزه ابتلا به سرطان پستان بسیار شایع است و سمیت قلبی (کاردیوتوکسیسیتی) از مهمترین عوارض پس از شیمی درمانی است که تاثیر آن بر کیفیت زندگی بیماران روشن است. استفاده از تمرینات هوازی، با و بدون ایجاد محدودیت در جریان خون ممکن است باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی شود. ایجاد محدودیت در جریان خون از روشهایی است که امروزه در جهت تقویت اثرات تمرینات بدنی استفاده میشود. مطالعات پیشین نشان میدهند انواع تمرینات بدنی، اثرات فیزیولوژیک و روانشناختی متفاوتی دارند.
روش کار. در این کارآزمایی بالینی تصادفیشده، 20 بیمار مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان بهطور تصادفی در چهار گروه تمرین متناوب شدید، تمرین مداوم هوازی با شدت متوسط، تمرین متناوب شدید همراه با محدودیت جریان خون (HIIT+BFR) تمرین مداوم هوازی با شدت متوسط همراه با محدودیت جریان خون (MIT+BFR) قرار گرفتند. مداخلات به مدت 12 هفته و سه جلسه در هفته اجرا شد. قبل و پس از اجرای 12 هفته مداخله، پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب (IHF-QoL) توسط شرکتکنندگان در مطالعه تکمیل شد.
یافته ها. تمرین متناوب شدید و همچنین، انجام تمرین هوازی همراه با محدودیت جریان خون بر کیفیت زندگی بیمار مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان موثر است. نمره کیفیت زندگی در گروه تمرین متناوب شدید همراه با محدودیت جریان خون بهطور معنیداری بیشتر از بقیه گروهها بود.
نتیجه گیری. به نظر میرسد تمرین متناوب شدید همراه با محدودیت جریان خون در مقایسه با تمرین متناوب شدید بدون محدودیت جریان خون و همچنین، تمرینات مداوم (با و بدون محدودیت جریان خون)، روش بهتری برای بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان است.
محمدرضا عابدی، زهرا قائم مقامی، شیوا خالق پرست اطهری، یاسمن خلیلی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش از طریق شبکههای اجتماعی بر کنترل قند خون و عفونتهای پس از جراحی قلب باز در بیماران با دیابت انجام گرفت.
زمینه. جراحی قلب و عروق از جمله جراحیهای متداول است که با هدف افزایش بقا و ارتقای کیفیت زندگی انجام میگردد.
روش کار. این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 120 بیمار مبتلا به دیابت با سن 18 تا 60 سال که تحت عمل جراحی قلب باز در مرکز آموزشی تحقیقاتی و درمانی قلب و عروق شهید رجایی قرار گرفته بودند، انجام شد. نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند (هر گروه 60 نفر). در گروه آزمون، پستهای روزانه با محتوای شامل آموزش تغذیه، خودپایشی قند خون و غیره در شبکه اجتماعی واتزپ آموزشی به مدت سه ماه ارائه شد. اطلاعات توسط چک لیستی شامل سه قسمت مشخصات دموگرافیک، میزان قند خون ناشتا (FBS) و هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) بیماران، قبل از مداخله و سه ماه بعد از مداخله جمعآوری شدند.
یافتهها. در هر دو گروه آزمون و کنترل، 55 درصد مرد و 45 درصد زن بودند. درصد افراد دارای عفونت زخم پس از جراحی در گروه آزمون 5 درصد، و در گروه کنترل 3/3 درصد بود که از نظر آماری تفاوت معنی دار نداشتند. در هر دو گروه آزمون و کنترل، میانه قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله بعد از مداخله، در مقایسه با قبل از مداخله کاهش معناداری داشت (0/0001P≤). قبل از مداخله و بعد از مداخله، میزان قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله، بین دو گروه آزمون و کنترل تفاوت معناداری نداشت.
نتیجهگیری. در این مطالعه سه ماهه، آموزش از طریق شبکههای اجتماعی تغییری در کنترل قند خون و عفونتهای پس از جراحی قلب باز ایجاد نکرد. با توجه به دسترسی آسان، فقدان محدودیت زمانی و مکانی استفاده از شبکههای اجتماعی، انجام مطالعات بیشتر با پیگیری طولانیتر توصیه میگردد.
محمد دلیلی، لیلا کمال زاده، الهام رضانژاد، محمود شیخ فتح اللهی، امیرفرجام فاضلی فر،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین میزان پیگیری خانواده ها برای کودکان دارای دفیبریلاتور قلبی و نقش آموزش های پرستاران به خانواده ها انجام شد.
زمینه. دفیبریلاتورهای قلبی دستگاههای قابل تعبیه در بدن با قابلیت ضربان سازی و شوک دهی در موارد لزوم هستند. از آنجا که تشخیص آریتمی و درمان آن توسط دستگاه دفیبریلاتور از حساسیت بالایی برخوردار است، لازم است کودکان دارای دفیبریلاتور به طور منظم و مکرر پیگیری شوند.
روش کار. این مطالعه توصیفی مقایسه ای با استفاده از داده های سیستم اطلاعات بیمارستانی انجام شد. کودکان با سن کمتر از 15 سال که از سال 1388 تا سال 1399 برای آنان دستگاه دفیبریلاتور تعبیه شده بود مورد مطالعه قرار گرفتند. میزان پیگیری بر اساس سن و جنسیت کودک، نوع بیماری زمینهای، محل سکونت و نوع آموزههای پرستاری با هم مقایسه شدند. داده ها نرمافزارSPSS نسخه 24 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی بررسی شدند.
یافته ها. شصت و هفت مورد تعبیه در 61 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سن بیماران هنگام تعبیه، 9/58 سال با انحراف معیار 3/72 بود (محدوده سنی از 1 تا 15 سال). میزان مراجعات بیماران در نوبتهای پیگیری تعیین شده، با گذشت زمان کاهش معنی داری نشان داد، به طوری که 94 درصد بیماران برای نخستین نوبت پیگیری مراجعه نموده بودند، اما این درصد برای مراجعه 5 سال بعد، به 43/6 درصد کاهش یافته بود (0/0001P≤). میزان پیگیری بیماران با شیوه آموزش پرستاری قدیم، 71/3 درصد و با شیوه آموزش پرستاری جدید، 89/64 درصد بود (0/002P=).
نتیجه گیری. میزان پیگیری خانواده ها علیرغم حساسیت و خطرات بالقوه داشتن دفیبریلاتور کمتر از حد مطلوب است. از میان عوامل بررسی شده، نوع آموزش پرستاران به خانواده ها مهمترین عامل تعیین کننده برای پیگیری منظم خانواده ها بود.
طاهره السادات خوب بین خوش نظر، محمد عباسی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش مروری با هدف بررسی پیامدهای تأخیر در مراجعه بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد به مراکز درمانی انجام شد.
زمینه. مطالعات نشان دادهاند بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد که با تاخیر به مراکز درمانی مراجعه میکنند، پیامدهای ناگوار مکانیکی و الکتریکی ناشی از انفارکتوس حاد میوکارد را تجربه میکنند.
روش کار. در این مطالعه مروری برای جمع آوری دادهها از کلیدواژه های Survival، Myocardial infarction، Outcome، و Delay در پایگاههای داده از جملهUp-to-date ،Scopus ،PubMed ،Science Direct ،Web of Science ،SID ، و Magiran برای جستجوی مقالات منتشرشده در بازه زمانی 2000 تا 2020 استفاده شد. از مجموع 22 مقاله، 14 مقاله که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند توسط تیم تحقیق مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و وارد مطالعه شد.
یافته ها. مرور مقالات نشان داد پیامدهای تاخیر در مراجعه بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد شامل نارسایی قلبی حاد، ایست قلبی، سکته مغزی، مرگ، کاهش کسر تخلیه ای قلب، بستری طولانی مدت، کاهش بقای طولانی مدت بیماران، افزایش میزان مرگ بیمارستانی و افزایش هزینه های درمان هستند.
نتیجه گیری. تأخیر در مراجعه بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد همراه با عوارض و پیامدهای ناگواری برای بیماران است. اعضای تیم درمان باید علایم و نشانه های قلبی عروقی و اهمیت مراجعه به موقع به مراکز درمانی را به بیماران و خانواده آنان آموزش دهند.
رسول اسلامی اکبر، زهرا رحیمی، زهره بادیه پیمای جهرمی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه مروری با هدف بررسی تأثیرات، چالشها و راهکارهای ارائه مراقبت معنوی در بیماران قلبی انجام شد.
زمینه. مدیریت بیماران قلبی پیچیده است و سیر بیماری قابل پیشبینی نیست. نیازهای افراد مبتلا به بیماری قلبی متنوع است. شواهد موجود سطح بالایی از نیازهای معنوی بیماران و تمایل به دریافت مراقبت معنوی را تأیید میکنند.
روش کار. در این مطالعه برای جمعآوری دادهها از پایگاههای دادهای علمی و موتورهای جست وجو، نظیر Google Scholar،SID ، Scopus،PubMed وWeb of Science برای یافتن متون منتشرشده از ابتدای سال 2000 تا سال 2020 استفاده شد. کلیدواژههای مورد جستوجو شاملspiritual care ،cardiac disease ، cardiac patient، heart disease، coronary artery disease و معادل فارسی آنها بودند. مقالاتی که جهت مرور انتخاب شدند درباره موضوع مشترک مراقبت معنوی و بیماران قلبی، به زبان فارسی یا انگلیسی و دارای متن کامل قابل دسترس بودند.
یافتهها. در مجموع، 27 مقاله مورد بررسی قرار گرفتند. نیاز معنوی بیماران قلبی، تأثیر مداخلات معنوی در کاهش علایم بیماران قلبی و مشکلات رسیدن به این هدف و راه برطرف کردن آنها مرور و جمعبندی شد.
نتیجهگیری. ارائه مراقبت معنوی به افراد مبتلا به بیماریهای قلبی سبب بهبود کیفیت زندگی، بهزیستی معنوی، کاهش اضطراب و افسردگی میگردد؛ لذا ضروری است مراقبت معنوی در مراقبتهای معمول افراد با بیماری قلبی گنجانده شود.
یگانه پاسبانی، محمد جواد عالم زاده انصاری، محمد حسن غفاری نژاد، شیوا خالق پرست،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. هدف این مطالعه، مرور مطالعاتی است که به بررسی عوامل موثر بر تبعیت از درمان در بیماران قلبی عروقی پرداخته اند.
زمینه. پایبندی به درمان یک اصطلاح جامع است که به پذیرش مراحل درمانی و پیروی از توصیه های حرفه ای برای افزایش کیفیت زندگی فرد اطلاق میشود. با توجه به اهمیت پایبندی به برنامه های درمانی و آگاهی از عدم پیروی بسیاری از افراد از برنامه های درمانی، درک عواملی که سبب پایبندی موثر بیماران به رژیم درمانی میشود، میتواند به توسعه راهبردهای لازم برای افزایش پایبندی بیماران به رژیم درمانی کمک کند.
روش کار. جستجوی مقالات از طریق پایگاههای دادهای شامل Science Direct ،PubMed ،Cochrane ،Medline ، SID ،Scopus ، CINAHL،OVID ، Iran Doc و Magiran با جستجوی کلیدواژه های پایبندی به درمان، بیماریهای قلبی عروقی و معادله ای انگلیسی آنها انجام شد. مقالات تحقیقی به زبان فارسی و انگلیسی که بر موضوع عوامل موثر بر تبعیت از درمان در بیماران قلبی عروقی تمرکز داشتند، برای بررسی انتخاب شدند. در مجموع، 167 مقاله در جستجوی ابتدایی یافت شد که با بررسی عنوان و چکیده و در برخی موارد، پس از مطالعه متن کامل مقالات، 11 مورد آن که مطابق با هدف پژوهشی این مطالعه بود، انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها. مهمترین عوامل موثر بر تبعیت از رژیم درمانی، پرستاری از راه دور و آموزش همکاران در خصوص نحوه پیگیری بیماران هستند. همچنین، جنبه های فردی و روانشناختی متفاوت بیماران و نیاز به شناخت این تفاوت ها و اتخاذ روش مناسب هر فرد جهت پیگیری درمان و افزایش تبعیت از رژیم درمانی، از عوامل بسیار مهم در مراقبت از بیماران قلبی عروقی است.
نتیجه گیری. به طور کلی مراقبتها و آموزشهای انجام شده و پیگیری مستمر توسط کادر درمان بیشترین تاثیر را در افزایش تبعیت از رژیم درمانی در بیماران دارد.
حسین محمودی، اسماء شجاعی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تبیین و شفاف سازی مفهوم تبعیت از درمان در افراد مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
زمینه. مفهوم تبعیت از درمان که عامل تعیین کننده پیامدهای نارسایی قلبی است به طور گسترده در متون به کار میرود، اما این مفهوم بسیار پیچیده هست و نیاز به یک تعریف روشن دارد.
روش کار. در این مطالعه از رویکرد تکاملی تحلیل مفهوم راجرز استفاده شد. معیارهای ورود متون به مطالعه شامل انتشار به زبان انگلیسی در محدوده سالهای 2004 تا 2019 میلادی بود. منابع تحلیل، پایگاههای دادهای PubMed ، Scopus و EMBASE بودند. در مجموع، 73 مقاله یافت شد. بعد از حذف موارد تکراری، تعداد 37 مقاله تایید شدند، و سپس، 35 مقاله بر اساس دیاگرام پریزما مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها. پنج واژه تبعیت از درمان، تبعیت دارویی، تبعیت غیر دارویی یا تبعیت از توصیه های خودمراقبتی، تبعیت از گایدلاین های درمانی، و عدم تبعیت از درمان به عنوان واژه های جایگزین و دو مفهوم انطباق یا رعایت و خودمراقبتی به عنوان مهمترین مفاهیم وابسته به مفهوم تبعیت از درمان شناخته شدند. هفت ویژگی مفهوم شامل سازگاری، چندبعدی بودن و پیچیدگی، مشارکتی بودن، وابسته بودن به متغیرهای جمعیت شناختی و بیمارهای زمینهای، آگاهانه و وابسته به آموزش بودن، قابل اندازه گیری و پیش بینی کننده بودن، و مداوم بودن و پیگیری کننده شناسایی شدند. پیش آیندهای مفهوم تبعیت از درمان با پیامدهای مفهوم رابطه مستقیم داشتند.
نتیجه گیری. تبعیت از درمان یک مفهوم پیچیده، چندبعدی، مشارکتی، آگاهانه، قابل اندازه گیری، و وابسته به متغیرهای جمعیت شناختی است که باید به صورت پیوسته توسط تیم سلامتی پیگیری شود. تبعیت از درمان در گذر زمان، هم به لحاظ معنا و هم به لحاظ مفهومی در حال تکامل است.
زینب قاسم زاده کوچی، معصومه ذاکری مقدم، مریم اسماعیلی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر برنامه توانمندسازی بر رضایت از زندگی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.
زمینه. افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر به دلیل ماهیت مزمن و پیشرونده بیماری در معرض مشکلات متعدد و عود مجدد بیماری قرار دارند. بیماری قلبی یکی از بیماریهای ناتوان کننده محسوب میشود، و بنابراین، اثر نامطلوبی بر خودمراقبتی، کیفیت زندگی و همچنین، وضعیت سلامت بیمار دارد.
روش کار. پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی است که با شرکت 84 فرد مبتلا به بیماری عروق کرونر در سال 1396 در بخشهای پست سیسییو در مرکز قلب تهران انجام شد. نمونه های پژوهش براساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و وارد مطالعه شدند. پس از توضیح در مورد اهداف و اخذ رضایت کتبی، تخصیص بیماران در دو گروه آزمون و کنترل به روش تخصیص تصادفی بلوکی صورت گرفت. سپس پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیک و سوابق بیماری، و رضایت از زندگی در دو گروه تکمیل گردید. در گروه مداخله، برنامه توانمندسازی مژیک بهصورت سه جلسه کارگاهی در سه روز متوالی اجرا گردید. ادامه مداخله پس از ترخیص بیماران از بیمارستان، به مدت 8 هفته پیگیری به صورت تماس تلفنی یکبار در هفته انجام شد. پس از آن، پرسشنامه رضایت از زندگی در دو گروه کنترل و مداخله تکمیل شد. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 16 با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی بررسی شدند.
یافته ها. براساس یافته های پژوهش، قبل از مداخله، بین دو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک و سوابق بیماری اختلاف آماری معناداری وجود نداشت. بین میانگین نمره رضایت از زندگی گروه آزمون و کنترل قبل از اجرای مداخله تفاوت آماری معناداری یافت نشد و دو گروه همگن بودند، درحالیکه پس از اجرای مداخله اختلاف معنی داری بین نمره رضایت از زندگی در دو گروه آزمون و کنترل مشاهده شد (0/0001P≤). رضایت از زندگی گروه آزمون قبل و بعد از اجرای مداخله تفاوت آماری معنادار داشت (0/0001P≤)، اما در گروه کنترل اینگونه نبود.
نتیجه گیری. نتایج این مطالعه نشان دهنده تاثیر برنامه توانمندسازی بر رضایت از زندگی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر است و نشان میدهد که برنامه توانمندسازی باعث افزایش رضایت از زندگی در این افراد شده است. بنابراین، پرستاران می توانند از برنامه توانمندسازی برای بهبود رضایت از زندگی که یکی از ابعاد سلامت روانی- اجتماعی است، در این افراد استفاده کنند.
نگار اکبری زرگر، سید عباس حقایق، سعید جهانیان، شیدا جبل عاملی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی هیجان مدار بر بهزیستی روانشناختی افراد مبتلا به آریتمی قلبی در شهر تهران در سال 1399 انجام شد.
زمینه. پژوهش درباره بیماری قلبی مدتی است که متوجه عوامل روانشناختی شده است، زیرا فرد مبتلا به آریتمی قلبی ممکن است دچار تزلزل در بهزیستی روانی گردد.
روش کار. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد مبتلا به آریتمی قلبی در بیمارستان مرکز قلب تهران تشکیل دادند که از بین آنها،60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمون (هر گروه 20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از ابزار سنجش بهزیستی روانی (ریف، 1995) در دو مرحله آزمون و پس آزمون استفاده شد.
یافتهها. بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین نمره بهزیستی روانی در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه درمان هیجان مدار شناختی در مرحله پس آزمون، نسبت به پیش آزمون افزایش یافت و هر دوی این مداخلات باعث افزایش نمره مولفه های بهزیستی روانشناختی در افراد مبتلا به آریتمی قلبی شدند.
نتیجهگیری: گروهی که مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت کردند در مولفه پذیرش خود از سازه بهزیستی روانی، نمره بالاتری را نسبت به گروه دریافت کننده مداخله درمان هیجان مدار شناختی کسب کردند.
معصومه درویشی لرد، محمدعلی بشارت، علی زاهدمهر، حجت اله فراهانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل کننده مزاج عاطفی در رابطه بین نشانگرهای زیستی (تروپونین، تعداد گلبولهای سفید، نسبت نوتروفیل به لنفوسیت) و شدت تنگی عروق کرونری انجام شد.
زمینه. بیماری عروق کرونری قلب عمده ترین علت مرگ در بزرگسالان در سراسر جهان و یک بیماری التهابی است. پژوهش های اخیر در کنار عوامل زیستی، به نقش عوامل روانشناختی در بروز و شدت این بیماری توجه کرده اند.
روش کار. در این پژوهش توصیفی همبستگی، تعداد 200 بیمار (145 مرد و 55 زن) مبتلا به تنگی عروق کرونری بستری در مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب و عروق شهید رجایی تهران در سالهای 1397 و 1398 با روش نمونه گیری مستمر انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس هیجان پذیری مثبت و منفی (بشارت، 1393) را تکمیل کنند. همچنین، میزان نشانگرهای زیستی از طریق انجام آزمایش خون و تعداد رگهای درگیر از طریق انجام آنژیوگرافی و تشخیص پزشک متخصص بررسی شد.
یافته ها. نتایج رگرسیون چندگانه به شیوه سلسله مراتبی نشان داد که در گام اول، 62 درصد از واریانس شدت تنگی عروق توسط شاخصهای زیستی پیشبینی میشود و با وارد شدن تعامل بین متغیرهای پیشبین (شدت تنگی عروق) و متغیرهای تعدیلکننده (هیجان پذیری مثبت و هیجان پذیری منفی) تبیین واریانس شدت تنگی عروق 9 درصد افزایش یافت و به 71 درصد رسید.
نتیجه گیری. بر اساس یافته های پژوهش، مزاج عاطفی رابطه بین نشانگرهای زیستی و شدت تنگی عروق کرونر را تحت تاثیر قرار میدهد و از این رو به عنوان یک عامل روانشناختی در پیشگیری از بیماریهای قلبی میتواند نقش مهمی داشته باشد و از موارد مرگ و هزینه های ناشی از این بیماری کم کند.
فرزانه مهرورز، شیوا خالق پرست، مجید ملکی، علی زاهد مهر، سعیده مظلوم زاده، بهرام محبی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر پیگیری تلفنی پس از ترخیص درباره مصرف صحیح داروهای آنتی پلاکتی بر تبعیت از درمان در افراد تحت آنژیوپلاستی عروق کرونر انجام شد.
زمینه. به دلیل اهمیت مصرف درست داروهای آنتی پلاکت پس از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر، تبعیت از درمان از اهمیت زیادی برخوردار است و یکی از دغدغه های مهم پس از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر محسوب میشود.
روش کار. این مطالعه نیمه تجربی بر روی 392 فرد تحت آنژیوپلاستی عروق کرونر در دو گروه آزمون (با پیگیری تلفنی) و کنترل (بدون پیگیری تلفنی) به مدت یک سال انجام شد. تبعیت از درمان از طریق پرسشنامه تبعیت از درمان مورینسکی، قبل و بعد از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر اندازه گیری و مقایسه شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی، کای دو، و مدل رگرسیون خطی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها. میانگین سنی افراد در گروه آزمون، 61/71 سال با انحراف معیار 10/28 و در گروه کنترل، 60/72 با انحراف معیار 11/14 بود. تغییرات نمره میانگین تبعیت از درمان در گروه آزمون (53/09 با انحراف معیار 1/37) و در گروه کنترل (18/09 با انحراف معیار 1/30) به طور معنی دار متفاوت و نشان دهنده افزایش تبعیت از درمان در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بود (0/009P=). موارد عدم مصرف داروی آنتی پلاکت در گروه آزمون تا پایان ماه ششم پیگیری تلفنی افزایش، و سپس تا پایان ماه دوازدهم پیگیری، کاهش یافت.
نتیجه گیری: با توجه به معنادار بودن تفاوت میانگین نمره تبعیت از درمان گروه آزمون و کنترل، پیشنهاد میشود انجام مداخلات پیگیری پس از ترخیص بیماران، به صورت مداوم و حداقل تا یک سال ادامه یابد.
میثم قائدرحمت، سیما زهری انبوهی، فریبا برهانی، بهاره غلامی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط هوش معنوی با خودکارآمدی افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بستری در بخش مراقبت های ویژه قلبی انجام شد.
زمینه. افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد به افزایش مهارت های توانمندسازی نیاز دارند تا به طور موثر علایم و نشانه های بیماری خود را کنترل نمایند و همچنین، با ایجاد تغییر در سبک زندگی، مانع بروز عوارض ناشی از این بیماری شوند یا بروز آنها را به تاخیر اندازند. از این رو، خودکارآمدی به عنوان یک عامل موثر در بهبود مراقبت از خود و تعدیل کننده خطر بیماری عروق کرونر معرفی شده است. هوش معنوی باعث میشود میزان بیماری کاهش و طول عمر افزایش یابد. به نظرمی رسد افرادی که به معنویت تمایل دارند به هنگام مواجهه با آسیب، به درمان بهتر پاسخ میدهند.
روش کار. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد 136 بیمار بستری در بخشهای مراقبت ویژه قلبی (سیسییو) در بیمارستانهای منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به صورت در دسترس انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامهی هوش معنوی کینگ و پرسشنامه خودکارآمدی سالیوان جمع آوری شدند و در نرم افزار SPSS نسخه 22، با استفاده از آمار توصیفی، رگرسیون خطی تکمتغیره و تحلیل رگرسیون چندگانه بررسی شدند.
یافته ها. بر اساس یافته های این پژوهش، هوش معنوی پیش بینی کننده خودکارآمدی است. بیشتر افراد شرکت کننده در مطالعه، مرد (61/8 درصد)، متاهل (69/1 درصد) و دارای میانگین سنی 58/85 سال بودند. میزان هوش معنوی برابر با 47/18 بود. افراد شرکت کننده در این مطالعه در مؤلفه ”تفکر انتقادی“ نمره میانگین 13/72 و در مولفه ”معنی سازی شخصی“ نمره میانگین 10/19 به دست آوردند. میانگین مؤلفه ”آگاهی متعالی“ نیز برابر با 9/70 گزارش شد. این شاخص در مؤلفه ”گسترش خودآگاهی“ 9/47 بود.
نتیجه گیری: با افزایش هوش معنوی، خودکارآمدی افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد افزایش مییابد. توجه به راهکارهای ارتقای هوش معنوی میتواند سبب بهبود خودکارآمدی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد گردد. با توجه به امکان آموزش دادن هوش معنوی، میتوان با انجام مطالعات در زمینه تأثیر آموزش هوش معنوی و مؤلفه های آن بر سطح خودکارآمدی، گام مهمی در جهت بهبود خودکارآمدی افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد برداشت.