224 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
فرزانه مهرورز، شیوا خالق پرست، مجید ملکی، علی زاهد مهر، سعیده مظلوم زاده، بهرام محبی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر پیگیری تلفنی پس از ترخیص درباره مصرف صحیح داروهای آنتی پلاکتی بر تبعیت از درمان در افراد تحت آنژیوپلاستی عروق کرونر انجام شد.
زمینه. به دلیل اهمیت مصرف درست داروهای آنتی پلاکت پس از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر، تبعیت از درمان از اهمیت زیادی برخوردار است و یکی از دغدغه های مهم پس از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر محسوب میشود.
روش کار. این مطالعه نیمه تجربی بر روی 392 فرد تحت آنژیوپلاستی عروق کرونر در دو گروه آزمون (با پیگیری تلفنی) و کنترل (بدون پیگیری تلفنی) به مدت یک سال انجام شد. تبعیت از درمان از طریق پرسشنامه تبعیت از درمان مورینسکی، قبل و بعد از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر اندازه گیری و مقایسه شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی، کای دو، و مدل رگرسیون خطی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها. میانگین سنی افراد در گروه آزمون، 61/71 سال با انحراف معیار 10/28 و در گروه کنترل، 60/72 با انحراف معیار 11/14 بود. تغییرات نمره میانگین تبعیت از درمان در گروه آزمون (53/09 با انحراف معیار 1/37) و در گروه کنترل (18/09 با انحراف معیار 1/30) به طور معنی دار متفاوت و نشان دهنده افزایش تبعیت از درمان در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بود (0/009P=). موارد عدم مصرف داروی آنتی پلاکت در گروه آزمون تا پایان ماه ششم پیگیری تلفنی افزایش، و سپس تا پایان ماه دوازدهم پیگیری، کاهش یافت.
نتیجه گیری: با توجه به معنادار بودن تفاوت میانگین نمره تبعیت از درمان گروه آزمون و کنترل، پیشنهاد میشود انجام مداخلات پیگیری پس از ترخیص بیماران، به صورت مداوم و حداقل تا یک سال ادامه یابد.
میثم قائدرحمت، سیما زهری انبوهی، فریبا برهانی، بهاره غلامی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط هوش معنوی با خودکارآمدی افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بستری در بخش مراقبت های ویژه قلبی انجام شد.
زمینه. افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد به افزایش مهارت های توانمندسازی نیاز دارند تا به طور موثر علایم و نشانه های بیماری خود را کنترل نمایند و همچنین، با ایجاد تغییر در سبک زندگی، مانع بروز عوارض ناشی از این بیماری شوند یا بروز آنها را به تاخیر اندازند. از این رو، خودکارآمدی به عنوان یک عامل موثر در بهبود مراقبت از خود و تعدیل کننده خطر بیماری عروق کرونر معرفی شده است. هوش معنوی باعث میشود میزان بیماری کاهش و طول عمر افزایش یابد. به نظرمی رسد افرادی که به معنویت تمایل دارند به هنگام مواجهه با آسیب، به درمان بهتر پاسخ میدهند.
روش کار. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد 136 بیمار بستری در بخشهای مراقبت ویژه قلبی (سیسییو) در بیمارستانهای منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به صورت در دسترس انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامهی هوش معنوی کینگ و پرسشنامه خودکارآمدی سالیوان جمع آوری شدند و در نرم افزار SPSS نسخه 22، با استفاده از آمار توصیفی، رگرسیون خطی تکمتغیره و تحلیل رگرسیون چندگانه بررسی شدند.
یافته ها. بر اساس یافته های این پژوهش، هوش معنوی پیش بینی کننده خودکارآمدی است. بیشتر افراد شرکت کننده در مطالعه، مرد (61/8 درصد)، متاهل (69/1 درصد) و دارای میانگین سنی 58/85 سال بودند. میزان هوش معنوی برابر با 47/18 بود. افراد شرکت کننده در این مطالعه در مؤلفه ”تفکر انتقادی“ نمره میانگین 13/72 و در مولفه ”معنی سازی شخصی“ نمره میانگین 10/19 به دست آوردند. میانگین مؤلفه ”آگاهی متعالی“ نیز برابر با 9/70 گزارش شد. این شاخص در مؤلفه ”گسترش خودآگاهی“ 9/47 بود.
نتیجه گیری: با افزایش هوش معنوی، خودکارآمدی افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد افزایش مییابد. توجه به راهکارهای ارتقای هوش معنوی میتواند سبب بهبود خودکارآمدی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد گردد. با توجه به امکان آموزش دادن هوش معنوی، میتوان با انجام مطالعات در زمینه تأثیر آموزش هوش معنوی و مؤلفه های آن بر سطح خودکارآمدی، گام مهمی در جهت بهبود خودکارآمدی افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد برداشت.
نرگس شجاعی کلاتهبالی، علیاکبر ثمری، مهدی اکبرزاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر زوجدرمانی به شیوه بهزیستی درمانی بر افسردگی، کیفیت زندگی زناشویی، خوشبینی و بهزیستی اجتماعی در افراد با بیماری قلبیعروقی انجام شد.
زمینه. افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی دارای مشکلات فراوانی در زندگی زناشویی و سلامت هستند و احتمالا یکی از روشهای موثر بر بهبود ویژگیهای زندگی زناشویی و مرتبط با سلامت آنها، روش زوجدرمانی به شیوه بهزیستی درمانی است.
روش کار. این مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعه پژوهش افراد مبتلا به بیماری قلبیعرقی مراجعهکننده به بیمارستان قلبوعروق جوادالائمه شهر مشهد در نیمه اول سال 1400 بودند که از میان آنان، 30 زوج پس از بررسی ملاکهای ورود به مطالعه و همتا شدن بر اساس تحصیلات، جنسیت، سن و مدت ابتلا به بیماری قلبیعروقی با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی ساده با کمک قرعهکشی در دو گروه مساوی قرار گرفتند. گروه آزمون 8 جلسه 90 دقیقهای (هفتهای دو جلسه) بهصورت گروهی و حضوری تحت زوجدرمانی به شیوه بهزیستی درمانی قرار گرفت و در این دوران، افراد گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. دادهها با پرسشنامههای خودگزارشدهی افسردگی، کیفیت زندگی زناشویی، خوشبینی و بهزیستی اجتماعی گردآوری و با آزمونهای کایدو، تی مستقل و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند.
یافتهها. گروههای آزمون و کنترل از نظر تحصیلات، جنسیت، سن و مدت ابتلا به بیماری قلبیعروقی تفاوت معنیداری نداشتند. قبل از مداخله، بین میانگین نمرات افسردگی، کیفیت زندگی زناشویی، خوشبینی و بهزیستی اجتماعی گروههای آزمون و کنترل تفاوت معنیداری وجود نداشت، اما بعد از مداخله، بین میانگین نمرات گروهها در هر چهار متغیر وابسته تفاوت معنیداری دیده شد (0/0001P≤). روش زوجدرمانی به شیوه بهزیستی درمانی باعث کاهش افسردگی (0/0001P≤ ,192/046F=) و افزایش کیفیت زندگی زناشویی (0/0001P≤ ,329/770F=)، خوشبینی (0/0001P≤ ,230/267F=) و بهزیستی اجتماعی (0/0001P≤ ,359/588F=) در افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی شد.
نتیجهگیری. نتایج این پژوهش حاکی از تاثیر زوجدرمانی به شیوه بهزیستی درمانی بر کاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی زناشویی، خوشبینی و بهزیستی اجتماعی در افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی بود. بنابراین، درمانگران و متخصصان سلامت میتوانند از روش مذکور برای بهبود ویژگیهای زندگی زناشویی و مرتبط با سلامت استفاده نمایند.
محمدجواد عالم زاده انصاری، فیدان شبانی، محمود شیخ فتح الهی، مریم رضائی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش به روش بازخوردمحور و گروهی بر خودکارآمدی افراد مبتلا به انفارکتوس میوکارد انجام شد.
زمینه. بیماریهای قلبی عروقی یکی از علل اصلی مرگ در سراسر جهان و در کشور ایران محسوب میشوند. آموزش موثر بیماران مستلزم به کارگیری روشهای آموزشی است که تاثیر آنها مشخص شده باشد.
روش کار. پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی بود که در مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلبوعروق شهید رجایی تهران در سال 1399 و 1400 انجام شد. نمونهگیری به روش مستمر تا تکمیل نمونه ها (105 نفر) انجام شد. بیماران بر اساس تصادفیسازی به شیوه بلوکهای تصادفی با سایز 6 به سه گروه 35 نفره شامل گروه آموزش بازخوردمحور، آموزش گروهی و گروه کنترل تقسیم شدند. آموزش در طی دو جلسه یک ساعته در دو روز متوالی انجام شد. نمونه های گروه کنترل آموزشهای روتین بخش را دریافت کردند. دادهها با استفاده از فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه خودکارآمدی قلبی سالیوان قبل از آموزش، توسط بیماران، و دو هفته پس از پایان آموزش، به صورت تلفنی توسط پژوهشگر گردآوری شد. دادههای مربوط به 93 بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه قلبی در نرمافزارSPSS نسخه 24 تحلیل شدند.
یافتهها. هر سه گروه از نظر ویژگیهای دموگرافیک و سابقه بیماری همگن بودند. قبل از آموزش، میانگین و انحراف معیار نمره خودکارآمدی در گروه آموزشی بازخوردمحور، 8/03 با انحراف معیار 1/84، در گروه آموزش گروهی، 7/58 با انحراف معیار 2/16، و در گروه کنترل، 6/90 با انحراف معیار 1/40 بود. آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که قبل از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروههای مورد بررسی تفاوت آماری معنیداری نداشته است، اما دو هفته بعد از پایان آموزش، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه آموزشی بازخوردمحور (51/06 با انحراف معیار 7/85) به طور معنی داری نسبت به گروه آموزش گروهی (45/77 با انحراف معیار 8/39) و گروه کنترل (23/16 با انحراف معیار 9/13) بیشتر بود (0/0001≥P). همچنین، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه آموزش گروهی به طور معنیداری بیشتر از میانگین نمره خودکارآمدی در گروه کنترل بود (0/0001≥P).
نتیجهگیری. آموزش بازخوردمحور و همچنین، آموزش به روش گروه باعث افزایش خودکارآمدی در افراد مبتلا به انفارکتوس میوکارد میشود. با توجه به نقش پرستاران در آموزش به بیمار، میتوان از این شیوه های آموزشی استفاده نمود.
مهدی شمالی احمدآبادی، لیلا عیسی نژاد، علی اکبر واعظی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مجازی واقعیتدرمانی بر اضطراب کووید -۱۹ در بیماران با پرفشاری خون در پاندمی کرونا انجام شد.
زمینه. بیماری کووید-19 علاوه بر ایجاد مشکلات جسمی متعدد، پیامدهای روانشناختی مانند استرس و اضطراب را نیز به خصوص در جامعه بیماران مزمن از جمله بیماران دارای پرفشاری خون به همراه داشته است. بنابراین، انجام مداخلات مناسب برای کاهش اضطراب کووید -۱۹ در بیماران دارای پرفشاری خون ضروری است.
روش کار. این مطالعه از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به پرفشاری خون مراجعهکننده به درمانگاه قلب اردکان بودند. با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس و با توجه به معیارهای ورود و خروج، 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره آزمون و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه در مراحل پیشآزمون و پسآزمون به پرسشنامه اضطراب کرونا (علیپور و همکاران،1398) پاسخ دادند. اعضای گروه آزمون آموزش مجازی واقعیتدرمانی را در ۶ جلسه یک ساعته دریافت کردند. سپس، هردو گروه در مرحله پسآزمون، دوباره به پرسشنامههای پژوهش پاسخ دادند. به منظور تحلیل دادهها از روش تحلیل کوواریانس در نسخه 2۶ نرمافزار SPSS استفاده شد.
یافتهها. پس از مداخله، تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه در میانگین نمره اضطراب کرونا مشاهده شد (110/807=F و 0/0001≥P). همچنین، پس از مداخله، تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه از نظر میانگین نمره بعد روانی اضطراب کرونا مشاهده شد (30/78=F و 0/0001≥P). پس از مداخله، تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه از نظر میانگین نمره بعد جسمی اضطراب کرونا مشاهده شد (27/94=F و 0/0001≥P).
نتیجهگیری. انجام برنامه مداخلهای آموزش مجازی با محتوای آموزشی واقعیتدرمانی میتواند باعث کاهش نمرات اضطراب کرونا در ابعاد روانی و جسمی در افراد مبتلا به پرفشاری خون شود.
سید احسان کاظمینی، طاهره رنجبری پور، عاطفه نژادمحمد نامقی، شیدا سودارگر، پریسا پیوندی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت خواب و رفتارهای سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت در افراد مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
زمینه. پیامدهای نارسایی قلبی ایجادکننده مشکلاتی در زمینه کیفیت خواب و سبک زندگی افراد است که بر سیر بیماری تاثیر می گذارد. شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، از مداخله های موثر بر این دو هستند.
روش کار. پژوهش حاضر، از نوع نیمه تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و دارای گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. تعداد ۴۵ نفر از افراد مبتلا به نارسایی قلبی به صورت هدفمند انتخاب و سپس با روش تصادفی ساده در دو گروه آزمون (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. مداخله های شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای گروههای آزمون انجام شد. دادهها در سه مرحله با استفاده از شاخص کیفیت خواب پیتزبورگ بویس و همکاران (۱۹۸۹) و پرسشنامه سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت واکر و همکاران (۱۹۸۷) جمع آوری شد. تحلیل داده ها در نرمافزار SPSS نسخه 25 با تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافتهها. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در پس آزمون و پیگیری (181/224=F و 0/0001≥P)، (62/315=F و 0/0001≥P) در مقایسه با گروه کنترل، بر کیفیت خواب و سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت در مبتلایان به نارسایی قلبی موثر بودند. با وجود تاثیر هر دو مداخله، برتری درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (0/0001≥P) بر سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت و عدم تفاوت معنادار بین دو مداخله در تاثیر کیفیت خواب در آزمون تعقیبی مشخص شد.
نتیجهگیری. با توجه به نتایج، در مراکز درمانی میتوان هر دو مداخله، به ویژه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، را به عنوان مداخله هایی موثر بر کیفیت خواب و رفتارهای سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت همراه با درمان های پزشکی برای مبتلایان به نارسایی قلبی به کار گرفت.
سهیلا سلمانیان، شیدا جبل عاملی، مریم مقیمیان، فریبا ارجمندی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر درمان مبتنی بر ذهنی سازی و درمان مبتنی بر تنظیم هیجان بر اساس مدل فرآیندی گراس بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی حرفهای در پرستاران بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای تهران انجام شد.
زمینه. افزایش بهزیستی پرستاران و کیفیت زندگی حرفهای آنها موجب بهبود رابطه پرستار-بیمار میشود و عملکرد بیمارستانها را از نظر سازمانی ارتقاء میدهد. ارائه مداخلات درمانی روانشناختی به این دسته از کادر تیم مراقبتی درمانی ضروری به نظر میرسد.
روش کار. این پژوهش از نوع تجربی (پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل) بود و جامعه آماری، پرستاران بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای شهر تهران در سال 1400 بودند. تعداد 45 پرستار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و از طریق تخصیص تصادفی در سه گروه درمان مبتنی بر ذهنی سازی (15 نفر)، درمان مبتنی بر تنظیم هیجان (15 نفر)، و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. هر سه گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون، پرسشنامه 18 گویه ای بهزیستی روانشناختی ریف و کیز (فرم کوتاه)، و پرسشنامه 32 گویهای کیفیت زندگی کاری والتون را تکمیل کردند. سپس گروه درمان مبتنی بر ذهنیسازی، مداخله را در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته؛ و گروه درمان مبتنی بر تنظیم هیجان بر اساس مدل فرآیندی گراس، مداخله را در 8 جلسه 90 دقیقهای هفتهای یک جلسه بر اساس پروتکل دریافت کردند. برای گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها. قبل از مداخله، بیشترین نمره کیفیت زندگی حرفهای در گروه کنترل مشاهده شد. در پایان مداخله، نمرات کیفیت زندگی حرفهای در هر سه گروه افزایش یافت، و تفاوت معنادار آماری بین گروهها مشاهده نشد. در زمینه بهزیستی روانشناختی، بیشترین نمرات قبل از مداخله در گروه مداخله مبتنی بر ذهنی سازی وجود داشت (میانگین 85/86 با انحراف معیار 6/56). پس از مداخله، میانگین نمره بهزیستی روانشناختی در گروههایی که مداخله دریافت کردند بیشتر از گروه کنترل بود، اما این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه به نظر میرسد جلسات آموزشی درمان مبتنی بر ذهنیسازی و درمان مبتنی بر تنظیم هیجان بر اساس مدل فرآیندی گراس تفاوت معناداری در بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی حرفهای پرستاران بخش مراقبت ویژه ایجاد نمیکنند و برای بررسی تاثیر این مداخلات نیاز به پژوهشهای بیشتری است.
زهرا دشت بزرگی، خدیجه مقدم، فاطمه مقدم،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
مقدمه. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهزیستی روانشناختی و اضطراب کرونا در افراد مبتلا به بیماری قلبی عروقی در شهر کرج بود.
زمینه. در طول دوره پاندمی کووید-19، افراد مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی مشکلات متعددی را در زمینه سلامت روانشناختی تجربه کرده اند که از آن جمله میتوان به اضطراب اشاره کرد. یکی از رویکردهای موثر برای مدیریت اضطراب، ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس است که ممکن است بتواند سلامت روانشناختی را افزایش دهد.
روش کار. مطالعه حاضر، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه زنان مبتلا به بیماری قلبی عروقی شهر کرج در پاییز سال 1400 بود. تعداد 30 نفر از افراد جامعه مورد نظر به صورت در دسترس انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی و اضطراب کرونا بود. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس چندمتغیره و تک متغیره) در نرم افزار SPSS نسخه 19 استفاده شد.
یافته ها. نتایج، نشان دهنده تاثیر ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهزیستی روانشناختی و اضطراب کرونا در زنان مبتلا به بیماری قلبی عروقی بود (0/0001≥P) و مداخله مورد نظر، 43 درصد واریانس بهزیستی روانشناختی و 24 درصد اضطراب کرونا در مرحله پس آزمون را تبیین کرد.
نتیجه گیری. با توجه به تاثیر درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهزیستی روانشناختی و اضطراب کرونا در افراد مبتلا به بیماری قلبی عروقی، پیشنهاد میشود این روش درمانی در درمانگاه های روانشناسی و مراکز بهداشتی درمانی برای کمک به بهبود سلامت روان به کار برده شود.
مریم بقولی کرمانی، محسن گل پرور، حمید آتش پور، معصومه صادقی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر، روایت درمانی زوجی، و طرحواره درمانی زوجی بر سرمایه عاطفی و افسردگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.
زمینه. بیماری عروق کرونری از زمره بیماریهای قلبی است که میتواند زوجها را با مشکلاتی مواجه سازد.
روش کار. این پژوهش از نوع نیمه تجربی دارای پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری افراد مبتلا به بیماری عروق کرنری همراه با همسران خود در سال 1400 بودند، که از میان آنها 64 زوج به صورت هدفمند انتخاب و در چهار گروه (هر گروه 16 زوج) گمارده شدند. پرسشنامه سرمایه عاطفی گلپرور و ”سیاهه افسردگی بک“ برای سنجش متغیرهای وابسته در دو مرحله استفاده شد. سه گروه درمانی، هر یک طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه درمانی دریافت نکرد. داده ها با تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS بررسی شدند.
یافته ها. بر اساس نتایج، در مورد متغیر سرمایه عاطفی، بین مداخلات زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر، روایت درمانی زوجی، و طرحواره درمانی زوجی با گروه کنترل (0/001≥P) و بین زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر با روایت درمانی زوجی و طرحواره درمانی زوجی تفاوت معناداری وجود دارد (0/001≥P). در مورد متغیر افسردگی، بین مداخلات زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر، روایت درمانی زوجی، و طرحواره درمانی زوجی با گروه کنترل و بین زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر و طرحواره درمانی زوجی با روایتدرمانی زوجی تفاوت معناداری به دست آمد (0/05≥P).
نتیجه گیری. بر اساس نتایج، به ترتیب، زوجدرمانی رفتاری یکپارچه نگر، طرحواره درمانی زوجی، و روایت درمانی زوجی در افزایش سرمایه عاطفی و کاهش افسردگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر و همسران آنها تاثیر دارند. پیشنهاد میشود در مراکز درمانی قلب و عروق، این سه درمان برای این بیماران و همسران آنها استفاده شوند.
میترا حسنهزاده کیانی، زهرا دشتبزرگی، مرجان علیزاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر آموزش مثبتنگری و آموزش سبکزندگی ارتقاءدهنده سلامت بر بهزیستی روانشناختی و اضطراب سلامت در افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی انجام شد.
زمینه. افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی دارای مشکلاتی در زمینه بهزیستی روانشناختی و اضطراب سلامت هستند و از روشهای احتمالا موثر در بهبود ویژگیهای مذکور میتوان به آموزش مثبتنگری و آموزش سبکزندگی ارتقاءدهنده سلامت اشاره کرد.
روش کار. مطالعه حاضر نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی مراجعهکننده به بیمارستان گلستان شهر اهواز در سال 1400 بودند. نمونه پژوهش 60 نفر بودند که پس از بررسی معیارهای ورود به مطالعه، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. هر یک از گروههای مداخله، 8 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش مثبتنگری یا آموزش سبکزندگی ارتقاءدهنده سلامت قرار گرفتند و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. دادهها با فرم اطلاعات جمعیتشناختی، فرم کوتاه سیاهه اضطراب سلامت، و پرسشنامه تجدیدنظرشده بهزیستی روانشناختی گردآوری و با آزمونهای کایدو، تحلیل واریانس تکمتغیری، تحلیل کوواریانس چندمتغیری، و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند.
یافتهها. گروههای مداخله و کنترل از نظر جنسیت، سطح تحصیلات، سن و مدت ابتلاء به بیماریهای قلبیعروقی تفاوت معنیداری نداشتند. همچنین، هر دو روش آموزش مثبتنگری و آموزش سبکزندگی ارتقاءدهنده سلامت در مقایسه با گروه کنترل باعث افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش اضطراب سلامت در افراد مبتلا به بیماری قلبیعروقی شدند (0/0001≥P)، اما بین روشهای مداخله در هیچیک از متغیرهای بهزیستی روانشناختی و اضطراب سلامت تفاوت معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری. نتایج حاکی از تاثیر هر دو روش آموزش مثبتنگری و آموزش سبکزندگی ارتقاءدهنده سلامت بر افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش اضطراب سلامت و عدم تفاوت معنیدار بین آنها در افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش اضطراب سلامت بود. بنابراین، درمانگران و متخصصان سلامت میتوانند از هر دو روش برای بهبود ویژگیهای مرتبط با سلامت استفاده کنند.
سارا لطفیان، فاطمه کرمانی، پردیس مرادنژاد، هاله دادگستر، مریم طالبی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این تحقیق با هدف مقایسه شیوع درد و ناتوانی گردن در پرستاران شاغل در بخشهای مراقبت ویژه با بخشهای دیگر انجام شد.
زمینه. پرستاری به عنوان یکی از ده شغلی که با عوارض اسکلتی و عضلانی همراه است شناخته میشود. شیوع شکایت های مربوط به گردن و شانه در میان پرستاران دارای بار کاری فیزیکی بالا به طور قابل توجهی نسبت به پرستاران دارای بارکاری کم، بیشتر گزارش شده است. تاکنون مطالعات اندکی درباره مشکلات گردنی در پرستاران بخشهای مراقبت ویژه انجام شده است.
روش کار. در این مطالعه توصیفی مقایسه ای که به صورت مقطعی انجام شد، 40 پرستار از بخشهای مراقبت ویژه و 40 پرستار از بخشهای دیگر مجتمع آموزشی درمانی حضرت رسول اکرم(ص) تهران از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گردآوری داده ها در هردو گروه با تکمیل فرم مشخصات دموگرافیک و دو پرسشنامه شاخص ناتوانی گردن (NDI) و مقیاس درد و ناتوانی گردن (NPDS) توسط شرکتکنندگان صورت گرفت. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 22 و با استفاده از شاخص های توصیفی و آزمون های آماری مقایسه بین دو گروه بررسی شدند.
یافته ها. شیوع درد و ناتوانی گردنی (به ترتیب برحسب امتیاز پرسشنامه NDI و NPDS) در کل پرستاران 77/5 درصد و 60 درصد محاسبه شد؛ که به تفکیک در پرستاران بخشهای مراقبت ویژه، 90 درصد و70 درصد، و در پرستاران بخشهای دیگر، 65 درصد و 50 درصد بود. این اختلاف در نمره NDI از نظر آماری معنادار بود (0/014=P).
نتیجه گیری. شیوع درد گردن در پرستاران قابل ملاحظه بود که به نظر میرسد مهمترین عامل آن، حجم بالای کار پرستاران باشد که رسیدگی به آن نیاز به اتخاذ تدابیر مناسب پیشگیرانه و کاهش بار فیزیکی کاری آنها دارد.
شهره کلاگری، مهدی زاهدی، عاصمه ایزدپناه، باقر پهلوان زاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین عوامل موثر بر بقای افراد مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی گلستان در یک دوره 5 ساله (1397-1392) انجام شد.
زمینه. ثبت داده های بیماران بهبود یافته یا فوت شده از زمان پذیرش و بستری در بخش مراقبت ویژه اطلاعات درستی را در اختیار محققان قرار میدهد تا با شناخت عوامل موثر بر بقا بتوانند بر دستورالعمل های پیشگیری و درمان تمرکز بیشتری کنند.
روش کار. مطالعه حاضر از نوع کوهورت گذشته نگر بود که در آن، داده های پرونده 277 فرد با تشخیص انفارکتوس حاد میوکارد بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی در طی دوره 5 ساله (1397-1392) بررسی شد. روش نمونه گیری به صورت سرشماری و معیارهای ورود شامل تشخیص انفارکتوس حاد میوکارد بر اساس گزارش متخصص قلب، سابقه بیماری، و وجود علائم در نوار الکتروکاردیوگرام و آزمایشات آنزیمی قلب بود. ابزار گردآوری داده ها چکلیست حاوی اطلاعات بالینی، پارامترهای آزمایشگاهی، و اطلاعات جمعیت شناختی بود. پس از وارد کردن داده ها در نرمافزار SPSS-16، از آمار توصیفی و استنباطی برای بررسی داده ها استفاده شد.
یافته ها. بر اساس یافته ها، 67/5 درصد نمونهها (187 نفر) مرد بودند. میانگین سن افراد فوت شده بیشتر از افراد بهبودیافته بود، و این تفاوت، از نظر آماری معنی دار بود (0/002=P). میانگین میزان کلسترول (0/015=P) و قند خون (0/033=P) افراد فوتشده به طور معنی داری بیشتر از افراد بهبود یافته بود. همچنین، میانگین میزان هموگلوبین (0/002=P) و گلبول قرمز (0/047=P) در افراد بهبود یافته و فوت شده تفاوت معنی دار آماری را نشان داد. افرادی که مواد مخدر، سیگار و قلیان مصرف نمیکردند و همچنین بیماری زمینه ای نداشتند، احتمال بقای بیشتری در مقایسه با افرادی که دارای سابقه اعتیاد و بیماری زمینهای بودند، داشتند (0/029=P و 0/04=P). همچنین، نمودار بقا نشان داد که 50 درصد بیماران حداقل تا روز 11 بستری زنده بودند (میانه زمان بقا، 11 روز).
نتیجه گیری: شناخت عوامل موثر بر میزان بقای بیماران پس از انفارکتوس حاد میوکارد میتواند محور برنامه های پیشگیری و غربالگری گروه های پرخطر افراد مبتلا به انفارکتوس حاد قلبی قرار گیرد؛ بر همین اساس، افزایش بقای افراد مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد نیاز به اقدام همه جانبه تصمیم گیرندگان حوزه سلامت در سطوح پیشگیری دارد.
گلریز محمدی، احمد کربلایی محمدمیگونی، سعید ملیحی الذاکرینی، مریم کلهرنیا گلکار،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر طرحواره درمانی و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر سبک زندگی زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی انجام شد.
زمینه. با توجه به اینکه سبک زندگی ناسالم یکی از تعیینکنندههای اصلی بروز زودهنگام بیماری عروق کرونر در بزرگسالی و مرگ ناشی از آن است، لزوم ارائه مداخلات درمانی به این دسته از بیماران ضروری به نظر میرسد.
روش کار. این پژوهش تجربی (پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل، و پیگیری) بر روی نمونه ای از زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر در شهر تهران در سالهای 1398 و 1399 انجام شد. تعداد 45 نفر به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی ساده در دو گروه آزمون و یک گروه کنترل (15 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. گروههای آزمون و کنترل طی مراحل پیشآزمون، پسآزمون، و پیگیری یک ماهه، با پرسشنامه سبک زندگی لالی، عابدی، و باقر کجباف (1391) مورد سنجش قرار گرفتند. تعداد 8 جلسه طرحوارهدرمانی گروهی و 8 جلسه رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی (هر یک، هفتهای دو جلسه، به مدت 4 هفته) در گروههای آزمون اجرا شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند.
یافتهها. هر دو مداخله بر سبک زندگی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر موثر بودند (0/0001P≤)، اما، رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی نسبت به طرحواره درمانی گروهی تاثیر بیشتری بر ارتقای سبک زندگی در زنان مبتلا به بیماری عوق کرونر قلبی داشت (0/0001P≤).
نتیجهگیری. آموزش استفاده از رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی به عنوان یک روش مداخلهای مؤثر در بهبود سبک زندگی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر توصیه میشود.
ناهید رامک، کیانا قاسم نژاد، الهه قاسم پور، زینب صادق خانی، اسحاق سام خانیان، فرشید بی باک، علیرضا سنگانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر روان درمانی تحلیلی کارکردی بر تبعیت درمانی و رفتارهای خودمراقبتی در زنان مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد انجام شد.
زمینه. شدت بیماریهای قلبی عروقی تا حدودی تحت تاثیر عملکرد شناختی و رفتاری افراد مبتلا به بیماری انفارکتوس حاد میوکارد قرار دارد. بنابراین، با درمان های موثر و نوین در این زمینه میتوان نتایج موثری ایجاد کرد.
روش کار. در این پژوهش نیمه تجربی پیشآزمون- پسآزمون با پیگیری و گروه کنترل، جامعه آماری، زنان مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد بستری در بیمارستان تخصصی قلب سیدالشهدا در شهر ارومیه در سال 1400 بودند که تعداد 30 نفر از آنها بر اساس ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎی ورود ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ انتخاب شدند و به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمون (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. بسته روان درمانی تحلیلی کارکردی تسای و همکاران (2010) در 10 جلسه 45 دقیقه ای برای گروه آزمون اجرا شد. قبل از اجرای جلسات و پس از آن، از اعضای گروه های آزمون و کنترل، پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه تبعیت درمانی سید فاطمی و همکاران (1397) و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی ولن و همکاران (2013) گرفته شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس آمیخته در نرم افزار SPSS نسخه 18 تحلیل شدند.
یافته ها. بر اساس نتایج این پژوهش، تفاوت آماری معنی دار بین میانگین نمرات تبعیت درمانی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران گروه آزمون و کنترل در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری وجود داشت. روان درمانی تحلیلی کارکردی بر بهبود رفتارهای خودمراقبتی (اندازه اثر 0/912) در مقایسه با بهبود تبعیت درمانی (اندازه اثر 0/897) در زنان مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد اثر بیشتری دارد (0/0001P≤).
نتیجه گیری. این نتایج بر عملکرد روش روان درمانی تحلیلی کارکردی در حوزه های شناختی و رفتاری در درمان افراد مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد تاکید دارد.
الهام ایرانی، سعید موسوی پور، مرضیه السادات سجادی نژاد،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی شناختی بر افسردگی، اضطراب، و استرس افراد با بیماری قلبی عروقی پس از عمل جراحی بای پس عروق کرونر انجام شد
زمینه. عمل جراحی بایپس عروق کرونر مانند سایر اعمال جراحی برای بیماران تنشزا است و افسردگی، اضطراب و استرس از جمله اختلالات شایع و مهم در این بیماران محسوب میشود. یکی از رویکردهای رواندرمانی موثر برای کاهش عوامل روانشناختی منفی و جلوگیری از عود مجدد بیماری، رفتاردرمانی شناختی است.
روش کار. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، افراد با بیماری قلبی عروقی پس از عمل جراحی بایپس عروق کرونر در بیمارستان منتخب آجا تهران در سال 1400 بود که بر اساس نمونهگیری در دسترس تعداد 30 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند و به پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) پاسخ دادند. افراد گروه آزمون تحت 15جلسه رواندرمانی قرار گرفتند. دو گروه آزمون و کنترل در متغیرهای سن، تحصیلات، مدت بستری، و بیماری مزمن دیگر همگن بودند. از تحلیل کوواریانس تک متغیره برای تحلیل داده ها استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از اجرای تحلیل کوواریانس دو گروه نشان داد که پس از کنترل اثر پیشآزمون، تفاوت معناداری بین نمرات پسآزمون دو گروه در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس وجود دارد؛ و پس از مداخله، نمرات افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمون نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری دارد.
نتیجهگیری: علاوه بر مداخلات پزشکی، از رفتاردرمانی شناختی میتوان برای افراد با بیماری قلبی عروقی بعد از عمل جراحی بایپس عروق کرونر، برای کاهش افسردگی، اضطراب و استرس و جلوگیری از عود مجدد بیماری استفاده کرد.
معصومه آقایی، زهرا رزاقی، معصومه ایمانی پور،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین دیدگاه پرستاران بخش های مراقبت ویژه نسبت به برقراری ارتباط با بیماران غیرهوشیار یا هوشیار اینتوبه فاقد توانایی تکلم انجام شد.
زمینه. برقراری ارتباط از ابزارهای مهم در مراقبت از بیمار محسوب میشود و در بخش های مراقبت ویژه از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا بسیاری از بیماران به دلایل بیماری یا درمانی قادر به برقراری ارتباط کلامی و تکلم نیستند.
روش کار. این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی با مشارکت 174 پرستار شاغل در بخش های ویژه که به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند، انجام شد. داده ها به صورت خودگزارش دهی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شدند. پرسشنامه دارای دو بخش دیدگاه در مورد برقراری ارتباط با بیماران غیرهوشیار یا هوشیار اینتوبه ناتوان در تلکم و عوامل مرتبط با عدم برقراری ارتباط با این بیماران بود که به یکی از دو شکل کاغذی یا الکترونیک در اختیار پرستاران واجد شرایط قرار گرفت. داده ها در نرمافزار SPSS نسخه26 با شاخص های آمار توصیفی و آزمون همبستگی پیرسون بررسی و تحلیل شدند.
یافته ها. نتایج نشان داد اکثریت واحدهای مورد پژوهش (94/3 درصد) درباره برقراری ارتباط با بیماران ناتوان در تکلم بستری در بخشهای مراقبت ویژه دیدگاه مثبت داشتند. همچنین، مشخص شد تعداد زیاد بیماران، بی علاقگی به کار در بخش مراقبت ویژه، حجم زیاد کارهای غیرتخصصی پرستاری، خستگی روانی و عدم تسلط به مهارت های ارتباطی، بیش از بقیه عوامل با عدم برقراری ارتباط با این بیماران مرتبط است.
نتیجه گیری. با توجه به دیدگاه مثبت پرستاران نسبت به برقراری ارتباط با بیماران غیرهوشیار یا هوشیار اینتوبه ناتوان در تلکم میتوان از این دیدگاه مثبت در جهت ارتقای عملکردهای ارتباطی پرستاران کمک گرفت. ضمن اینکه لازم است با اتخاذ تدابیر مدیریتی برای کنترل برخی عوامل مرتبط با عدم برقراری ارتباط با بیماران ناتوان در تکلم، به بهبود کیفیت و کمیت ارتباط با این بیماران، کمک نمود.
فاطمه ایزدی، یاسمن خلیلی، شیوا خالق پرست، سپیده تقوی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط سواد سلامت، دانش نارسایی قلبی و حمایت اجتماعی با تبعیت از درمان دارویی در افراد مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
زمینه. با وجود پیشرفت های چشمگیر در درمان نارسایی قلبی، پیش آگهی در این بیماران ضعیف است که از عوامل موثر بر آن میتوان به بیماری های زمینه ای، تفاوت های سنی و جنسی، سواد سلامت ناکافی، تبعیت نامناسب از درمان دارویی، دانش کم و حمایت اجتماعی ضعیف اشاره کرد.
روش اجرا. تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی ارتباطی از نوع مقطعی بود و نمونه گیری به صورت در دسترس با تعداد 300 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب و عروق شهید رجایی انجام شد. ابزار مطالعه شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، اقتصادی و اجتماعی؛ پرسشنامه سواد سلامت؛ پرسشنامه دانش نارسایی قلبی هلندی؛ پرسشنامه حمایت اجتماعی درکشده؛ و پرسشنامه تبعیت از درمان دارویی بودند که توسط پژوهشگر یا بیمار تکمیل شد.. از نرم افزار SPSS نسخه 22 برای تحلیل داده ها استفاده شد؛ به این صورت که متغیرهای کیفی به صورت تعداد و درصد و متغیرهای کمی بر اساس نوع توزیع شان با میانگین (انحراف معیار) یا میانه (دامنه میانچارکی) گزارش شدند. بررسی ارتباط بین متغیرها نیز با استفاده از آزمون همبستگی انجام شد.
یافته ها. میانه (دامنه میانچارکی) سنی نمونه ها سال55 (41 تا 65 سال) بود. تعداد 172 نفر از نمونه ها (57/33 درصد) مرد و 128 نفر (42/66 درصد) زن بودند. تبعیت از درمان دارویی با سواد سلامت (0/13r= ،0/029=P) و دانش نارسایی قلبی (0/13r= ،0/020=P) ارتباط آماری معنی دار داشت، اما با حمایت اجتماعی ارتباطی مشاهده نشد (0/006r=- ، 0/92P₌).
نتیجه گیری. نتایج این مطالعه ارتباط سواد سلامت و دانش نارسایی قلبی را با تبعیت از درمان نشان داد. به این ترتیب، میتوان با ترغیب بیماران برای بهبود سواد سلامت خود و همچنین، آموزش آنها برای افزایش اطلاعات و دانش مرتبط با بیماری، در راستای تبعیت بهتر از درمان دارویی کوشید.
مرضیه اسکندری حصاری، فائزه صحبایی، جمیله محتشمی، مریم مرادیان،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف طراحی و روانسنجی ابزار استرس پس از سانحه در کودکان تحت جراحی قلب انجام شد.
زمینه. بیماریهای قلبی به عنوان یکی از مسائل تهدیدکننده سلامتی و حوادث ضربه ای، آسیب های زیادی به کودکان وارد می سازد که یکی از آنها تجربه عمل جراحی است. لذا وجود یک ابزار استاندارد جهت ارزیابی اختلال استرس پس از سانحه در کودکان ضروری به نظر میرسد.
روش کار. در این پژوهش توصیفی از نوع روش شناختی، پژوهشگر با استفاده از چندین پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه، پیش نویس ابزار اولیه را طراحی کرد و سپس تحت بررسی 10 نفر از خبرگان، که به روش هدفمند انتخاب شدند، قرار داد تا روایی صوری و محتوایی آن انجام شود. در مرحله بعد، پرسشنامه 40 سئوالی برای تعیین روایی سازه در اختیار 200 نفر از کودکان 12 تا 18 ساله بستری که تحت عمل های جراحی قلب کودکان قرار گرفته بودند قرار گرفت و در نهایت، پایایی ابزار بررسی شد. نرم افزارهای مورد استفاده برای تحلیل داده ها، نرم افزار SPSS نسخه 24 و نرم افزار لیزرل نسخه 10 بودند.
یافته ها. پس از تهیه پیشنویس، پرسشنامه برای تعیین روایی صوری و محتوایی در اختیار 10 نفر از خبرگان قرار گرفت. برای روایی صوری از نمره تاثیر آیتم استفاده شد و به دلیل مشابهت معانی، بعضی از سئوالات حذف شدند. برای تعیین روایی محتوا از دو شاخص نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوا بهره گرفته شد. طبق جدول لاوشه، سئوالات با نسبت روایی محتوای کمتر از 0/62 حذف شدند (تعداد 7 سئوال)، سئوالات با نسبت روایی محتوای بیشتر از 0/79 پذیرفته شدند، و سئوالات با نسبت روایی محتوا بین 0/70 تا 0/79 دوباره اصلاح شدند. در مرحله روایی سازه، برای اطمینان از کفایت حجم نمونه، آزمون کیسر مایر الکین (KMO) انجام شد و نتایج آزمون کرویت بارتلت معنادار به دست آمد (0/0001P≤). در نهایت، تحلیل عاملی اکتشافی به روش نمودار شن ریزه با چرخش واریماکس بر روی 40 گویه صورت گرفت و تعداد 7 سئوال با بار عاملی کمتر از 0/4 حذف گردید و در پایان، 33 سئوال باقی ماند. برای تعیین پایایی پرسشنامه به روش همسانی درونی، مقادیر آلفای کرونباخ سئوالات، همگی بالای 0/80 بودند. همچنین، نتایج آزمون-باز آزمون برای تعیین ثبات، ارتباط معناداری میان میانگین نمره پیش آزمون و پس آزمون در 7 عامل پرسشنامه را تایید نمود (0/0001P≤).
نتیجه گیری. برای دستیابی به نتایج دقیق تر و کامل تر در تحقیق، لازم است ابزارهای روا و پایا مورد استفاده قرار گیرند. نتایج این مطالعه استحکام ساختار عاملی و پایایی قابل قبول ابزار استرس پس از سانحه در کودکان تحت جراحی قلب در جمعیت مورد مطالعه را نشان داد. ابزار طراحی شده در این مطالعه روا و پایا است و میتواند برای تعیین استرس پس از سانحه در کودکان تحت جراحی قلب استفاده شود. به علاوه، نتایج پژوهش میتواند نسبت به آگاهی بخشیدن افراد حرفه ای در امر استرس پس از سانحه در کودکان تحت جراحی قلب مورد استفاده قرار گیرد.
هلیا صارمی، صدیقه خنجری، شیما حقانی، محمد مهدوی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین کیفیت زندگی و سلامت معنوی والدین کودکان پس از پیوند در ایران، در سال 1399 انجام شد.
زمینه. کودک و خانواده وی پس از پیوند قلب وارد مرحله جدیدی از زندگی میشوند. ارزیابی کیفیت زندگی و سلامت معنوی والدین میتواند پیامدهای روانی و سلامتی برای کودکان و خانواده هایشان را تعیین نماید.
روش کار. این پژوهش از نوع توصیفی مقطعی بود که بر روی 102 پدر و 102 مادر کودک پس از پیوند قلب وی در مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب و عروق شهید رجایی تهران، مجتمع بیمارستانی امام خمینی(ره) تهران و بیمارستان فوق تخصصی رضوی مشهد به صورت تمام شماری از آبان 1399 تا تیرماه 1400 انجام گرفت. پرسشنامههای مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه کیفیت زندگی WHOQOL-BREF و مقیاس سلامت معنوی (Spiritual Well-being Scale) بود. جهت انجام مطالعه، بر اساس محل زندگی و نحوه دسترسی از طریق ارتباط حضوری و غیر حضوری (شبکه های اجتماعی واتساپ و تلگرام) پرسشنامه ها در اختیار والدین قرار داده شد. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 22 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته ها. میانگین نمره کیفیت زندگی مادران، 57/35 با انحراف معیار 12/42 و میانگین نمره کیفیت زندگی پدران، 57/93 با انحراف معیار 12/22 بود. همچنین، میانگین نمره سلامت معنوی مادران و پدران، به ترتیب، 90/68 با انحراف معیار 7/13 و 88/76 با انحراف معیار 12/78 بود که در سطح متوسط قرار دارد. کیفیت زندگی والدین با هیچ یک از مشخصات فردی آنها و کودکانشان ارتباط معنی دار آماری نداشت، درحالیکه سلامت معنوی مادران با تحصیلات آنها (0/034=P)، وضعیت اشتغال (0/002=P) و سن (0/024=P) ارتباط معنی دار آماری داشت، به این صورت که با افزایش سن، سلامت معنوی کاهش مییافت. در خصوص پدران، سلامت معنوی با جنسیت کودک (0/016=P) و مدت زمان انتظار برای پیوند (0/023=P) ارتباط معنی دار آماری داشت.
نتیجهگیری. در هر دو متغیر کیفیت زندگی و سلامت معنوی، بین پدران و مادران این کودکان تفاوت آماری معنیدار مشاهده نشد. این امر میتواند بیانگر فشار یکسان بر هردو والد برای مراقبت از کودک، به ویژه در موارد بحرانی مانند پاندمی کووید-19 باشد. در این شرایط، حمایت این خانواده ها توسط پرستاران و کارکنان حوزه سلامتی در مراجعه برای پیگیری درمان کودک، نوبت دهی برای مراجعه یا درک بیشتر شرایط آنان در صورت بروز مشکل برای کودک و سعی در تدوین برنامه های آموزشی و درمانی پس از پیوند از سوی پرسنل درمانی برای همه اعضای خانواده این کودکان ضروری است.
سارا لطفیان، حسن آرین، رسول آذرفرین، هومن بخشنده، پردیس مرادنژاد،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر اجرای پروتکل ”حرکت زودهنگام“ بر قدرت ماهیچه دیافراگم و سایر ماهیچه های دمی پس از جراحی قلب باز انجام شد.
زمینه. حرکت زودهنگام به عنوان یک پروتکل مناسب جهت کاهش طول مدت بستری بیمار در بخش مراقبتهای ویژه و نیز کاهش عوارض تنفسی پس از جراحی قلب باز توصیه میشود. با این حال، اطلاعات درباره تاثیر آن بر بهبود قدرت ماهیچه های تنفسی محدود است.
روش کار. این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور بود. تعداد 80 بیمار که تحت عمل جراحی بایپس عروق کرونر و یا جراحی دریچه قلب قرار گرفته بودند به طور تصادفی در دو گروه ”حرکت زودهنگام پس از جراحی“ (گروه مداخله) و فیزیوتراپی به رویه معمول (گروه کنترل) تقسیم شدند. قدرت ماهیچه های تنفسی، یک بار روز قبل از جراحی، و بار دوم، پس از جراحی و پیش از خروج از بخش مراقبتهای ویژه، اندازه گیری و دو شاخص ماکزیمم فشار دمی (PI max)، و S index (به عنوان معیار کیفی سنجش قدرت ماهیچه دیافراگم) ثبت شدند. در هر مرحله، پارامترهای همودینامیک نیز اندازه گیری شدند.
یافته ها. بر اساس هر دو شاخص ماکزیمم فشار دمی و شاخص S، قدرت ماهیچه دیافراگم پس از جراحی از 77/28 به 59/53 سانتیمتر آب کاهش یافت، اما میزان تغییرات در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل کمتر بود، که نشان دهنده بهبودی قابل ملاحظه قدرت ماهیچه دیافراگم در گروه مداخله است (0/0001P≤). تغییرات همودینامیک پس از جراحی (کاهش فشار خون و افزایش ضربان قلب) در هر دو گروه بدون تاثیر بالینی قابل ملاحظه ای رخ داد.
نتیجه گیری. حرکت زودهنگام بعد از جراحی قلب تاثیر مثبت بر قدرت ماهیچه دیافراگم دارد، و با توجه به اینکه تاثیر منفی بر وضعیت همودینامیک ندارد، مداخله ای بیخطر است.