224 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
پیام عباسی، حمید پیروی، سید حبیب اله کواری، حمید حقانی،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف تعیین آمادگی بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی ایران برای اجرای مراقبت خانوادهمحور انجام شد.
زمینه. در نظامهای مراقبتی درمانی، ایجاد رضایت در بیماران از مهمترین چالشها محسوب میشود. مراقبت خانوادهمحور رویکردی نوآورانه برای برنامهریزی، اجرا و ارزیابی مراقبتهای سلامتی است که بر همکاریهای سودمند دو طرفه بیمار و خانواده با مراقبین سلامتی بنا نهاده شده است. مراقبت خانوادهمحور مستلزم توجه به خانواده به عنوان مرکز اصلی مراقبتها است که با وجود مزایای فراوان، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
روش کار. مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی بود که در آن، بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی ایران به عنوان نمونه پژوهش، از نظر آمادگی جهت اجرای مراقبت خانوادهمحور مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد 414 نفر (328 پرستار و 86 پزشک) شاغل در بخش مراقبت ویژه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و پرسشنامه سنجش نگرش نسبت به اجرای برنامه مراقبت خانوادهمحور را تکمیل کردند. مناسبت ساختار فیزیکی و تجهیزات بخش برای اجرای مراقبت خانوادهمحور با استفاده از چکلیست بررسی شد. دادههای جمعآوریشده، در نرمافزار SPSS با استفاده از آمار توصیفی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها. بیشترین درصد پرستاران (60/9 درصد) نسبت به مراقبت خانوادهمحور نگرش منفی داشتند و با اجرای آن مخالف بودند. در مقابل، بیشترین درصد پزشکان (57/3 درصد)، نسبت به مراقبت خانوادهمحور نگرش مثبت داشتند و با اجرای آن موافق بودند. میانگین آمادگی بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی ایران از نظر امکانات و تجهیزات، 32/7 درصد و میانگین آمادگی از نظر ساختار فیزیکی، 51/6 درصد بود.
نتیجهگیری. پزشکان و پرستاران دیدگاههای متفاوتی در مورد نقش خانواده در فرآیند مراقبت دارند. این تفاوت دیدگاه میتواند نشاندهنده روشن نبودن راهبرد برای انجام مراقبت خانوادهمحور باشد. رفع تفاوتهای موجود در دیدگاه پرستاران و پزشکان درمورد مراقبت خانوادهمحور نیازمند تبیین بیشتر این مفهوم در محیطهای مراقبتی است.
مهدی قنبری، محمد ایرج باقری ساوه، دائم روشنی، کمال صالحی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر برنامه خودمدیریتی بر عوارض عمده قلبی ناخواسته در بیماران مراجعهکننده به بیمارستان توحید سنندج در سال 1397 انجام شد.
زمینه. بیماریهای عروق کرونر اولین علت مرگ در افراد بالای 35 سال در ایران هستند. آنژیوپلاستی عروق کرونر بهعنوان یکی از روشهای درمانی موفق در این بیماران همراه با عوارض عمده ناخواسته است و به دلیل، ارتقای سطح خودمدیریتی و مراقبت از خود در این بیماران پس از جراحی ضروری است، زیرا کاهش این عوارض یکی از اهداف مهم نظام های سلامت است.
روش کار. در این مطالعه نیمه تجربی، 101 فرد مبتلا به بیماری عروق کرونر تحت آنژیوپلاستی (51 نفر در گروه آزمون و 50 نفر در گروه کنترل) به روش در دسترس و بر اساس معیارهای ورود انتخاب، و سپس به روش تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تخصیص داده شدند. گروه کنترل مراقبتهای معمول را دریافت کرد و گروه آزمون، علاوه بر دریافت مراقبتهای معمول، برنامه خودمدیریتی را نیز دریافت کرد. برنامه خودمدیریتی بهصورت آموزش حضوری طی سه جلسه در هفته اول بعد از آنژیوپلاستی و به مدت 45 تا 60 دقیقه با حضور یکی از اعضای خانواده انجام شد. یک نسخه از محتوای برنامه جهت مطالعه مجدد و یادآوری مطالب به اعضای گروه آزمون تحویل داده شد. این برنامه به مدت شش ماه پیگیری شد و در طول این مدت، وضعیت سلامتی بیماران مورد بررسی قرار گرفت. ابزارهای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و چکلیست عوارض عمده قلبی ناخواسته بود. عوارض آنژیوپلاستی در ماههای اول، سوم و ششم مورد بررسی قرار گرفت. برای تحلیل دادهها از آزمونهای آماری کای اسکوئر، تی تست و معادلات برآوردی تعمیمیافته در نرمافزار SPSS نسخه 21 استفاده شد.
یافتهها. دو گروه از لحاظ متغیرهای سن، جنسیت، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات، محل زندگی، وضعیت اشتغال، شاخص توده بدنی، تعداد فرزند، سابقه چربی خون، سابقه دیابت، سابقه فشارخون، سابقه مصرف الکل، سابقه سکته قلبی و نوع شریان درگیر شده همسان بودند. معادلات برآوردی تعمیمیافته نشان داد که پس از مداخله، بین دو گروه آزمون و کنترل از نظر بروز ریوسکولاریزاسیون رگ هدف (0/04P=)، آنژیوپلاستی مجدد عروق کرونر (0/005P=)، و عمل جراحی بایپس عروق کرونر (0/003P=) اختلاف معنیدار آماری وجود داشت، اما دو گروه از نظر بروز آنژین راجعه (0/066P=)، سکته قلبی (0/069P=)، و مرگ (0/199P=) اختلاف معناداری نداشتند.
نتیجهگیری: اجرای برنامه خودمدیریتی توسط پرستاران و انجام پیگیریهای لازم در شش ماه اول بعد از آنژیوپلاستی میتواند منجر به کاهش برخی عوارض آنژیوپلاستی شود.
شهرزاد براتپور، زهرا دشتبزرگی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر بهزیستیدرمانی بر امیدواری، تحمل پریشانی و اضطراب مرگ در بیماران قلبیعروقی پس از ابتلا به بیماری کووید-19 انجام شد.
زمینه. بیماران قلبیعروقی پس از ابتلا به بیماری کووید-19 با مشکلات زیادی در زمینه سلامت روانشناختی از جمله امیدواری، تحمل پریشانی و اضطراب مرگ مواجه هستند و یکی از روشهای درمانی موثر و برگرفته از رویکرد روانشناسی مثبتنگر، روش بهزیستیدرمانی است.
روش کار. این مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران قلبیعروقی پس از ابتلا به بیماری کووید-19 ساکن شهر اهواز در سال 1399 بودند که از میان آنان، 40 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت آموزش بهزیستیدرمانی برای 10 جلسه 90 دقیقهای (هفتهای دو جلسه) قرار گرفت و گروه کنترل در فهرست انتظار برای آموزش قرار داده شد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس امیدواری، پرسشنامه تحمل پریشانی و مقیاس اضطراب مرگ بودند. دادهها با استفاده از آزمونهای کایدو، تی مستقل و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند.
یافتهها. بینگروههای آزمون و کنترل از نظر جنسیت، وضعیت تاهل، سن، تحصیلات و مدت بیماری تفاوت معنیدار آماری مشاهده نشد. قبل از مداخله، تفاوت معنیدار آماری بین دو گروه از نظر میانگین نمرات امیدواری، تحمل پریشانی و اضطراب مرگ وجود نداشت، اما پس از مداخله، بین میانگین نمرات هر سه متغیر در دو گروه تفاوت معنیدار آماری دیده شد (0/0001P≤). به عبارت دیگر، روش بهزیستیدرمانی باعث افزایش امیدواری (0/0001P≤، 114/497F=)، تحمل پریشانی (0/0001P≤، 165/032F=) و کاهش اضطراب مرگ (0/0001P≤، 101/408F=) در گروه آزمون شد.
نتیجهگیری. نتایج این مطالعه، نشاندهنده تاثیر بهزیستیدرمانی بر افزایش امیدواری و تحمل پریشانی، و کاهش اضطراب مرگ در بیماران قلبیعروقی پس از ابتلا به بیماری کووید-19 بود. بنابراین، درمانگران و متخصصان سلامت میتوانند از روش بهزیستیدرمانی برای بهبود ویژگیهای مرتبط با سلامت روانشناختی، بهویژه امیدواری، تحمل پریشانی و اضطراب مرگ استفاده کنند.
بهاره سراج، فاطمه علایی کرهرودی، طاهره اشک تراب، مریم مرادیان،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر پرستاری از راه دور (تلهنرسینگ) بر تبعیت از رژیم درمانی در نوجوانان تحت عمل جراحی قلب در سال 1399 انجام شد.
زمینه. بیماریهای سرشتی قلبی دارای شیوع جهانی قابل ملاحظهای هستند و سالیانه شمار زیادی از مبتلایان تحت عمل جراحی قلب قرار میگیرند. جهت حصول پیامدهای مورد انتظار از عمل جراحی، تبعیت از رژیم درمانی ضروری است.
روش کار. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی از نوع قبل-بعد با گروه کنترل بود که در بازه زمانی مرداد تا مهر 1399 انجام شد. تعداد 70 نفر از نوجوانان در یک مرکز منتخب بر اساس معیار ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (35 نفر) و کنترل (35 نفر) تخصیص یافتند. گروه آزمون به مدت یک ماه از خدمات پرستاری از راه دور در بستر پیام رسان اجتماعی واتسآپ بهرهمند شدند. پرسشنامه تبعیت از رژیم درمانی مدانلو برای جمع آوری دادهها استفاده شد. دادهها در SPSS نسخه 20 با استفاده از آزمونهای آماری کایاسکوئر، تی مستقل و تی زوجی تحلیل شدند.
یافته ها. بین گروه آزمون و کنترل از نظر متغیرهای دموگرافیک تفاوت معنیداری وجود نداشت. در مرحله پیش آزمون، میانگین نمره تبعیت از رژیم درمانی در گروه آزمون و کنترل، به ترتیب، 71/67 با انحراف معیار 6/97 و 71/77 با انحراف معیار 7/89 بود که از نظر آماری اختلاف معنیداری نداشتند. در مرحله پس آزمون، میانگین نمره تبعیت از رژیم درمانی در گروه آزمون، 15/17 افزایش و در گروه کنترل، 2/49 کاهش یافت.
نتیجه گیری. پرستاری از راه دور موجب بهبود تبعیت از رژیم درمانی شد. بر این اساس توصیه میشود زمینه برای افزایش بهرهمندی از این رویکرد از طریق اطلاع رسانی و آگاهی بخش عمومی و توانمندسازی کادر پرستاری فراهم شود.
هدیه مصباحی، فتیحه کرمان ساروی، فرنوش خجسته،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بازخوردمحور بر سبک زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب انجام شد.
زمینه. سبک زندگی عاملی تعیین کننده در ایجاد و پیشرفت بیماریهای قلبی عروقی محسوب میشود؛ لذا تبعیت بیمار در زمینه رعایت رژیم دارویی، غذایی، و تحرک بدنی تامین کننده یک شیوه زندگی سالم است.
روش کار. دراین مطالعه نیمه تجربی، 80 بیمار مبتلا به نارسایی قلب، مراجعه کننده به بخش های قلب بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال 1398 به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل فرم اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت (Health-Promoting Lifestyle Profile II) یا HPLP2 بود. پرسشنامه سبک زندگی در دو مرحله قبل و سه ماه بعد از مداخله تکمیل شد. در گروه آزمون، آموزش ارتقای سبک زندگی به صورت انفرادی به روش بازخوردمحور در چهار جلسه 30 تا 60 دقیقهای اجرا شد و گروه کنترل، آموزش ارتقای سبک زندگی را به روش معمول دریافت کرد. داده ها در نرم افزار SPSS-22 با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، تی زوجی و کای دو تحلیل شدند.
یافته ها. دو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک با یکدیگر تفاوت آماری معنی دار نداشتند. قبل از مداخله، میانگین نمره کل سبک زندگی در گروه آزمون، 110/82 با انحراف معیار 48/93، و در گروه کنترل، 103/38 با انحراف معیار 37/23 بود که نتیجه آزمون تی مستقل تفاوت آماری معنی داری را بین دو گروه نشان نداد (0/45P=). سه ماه بعد از مداخله، میانگین نمره کل سبک زندگی در گروه آزمون و کنترل، به ترتیب، 137/80 با انحراف معیار 54/36 و 113/23 با انحراف معیار 37/87 به دست آمد که این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (0/0001P≤). قبل از مداخله، میانگین نمره حیطه های سبک زندگی دو گروه تفاوت آماری معنی داری نشان نداد، اما بعد از آموزش بازخوردمحور، میانگین نمره حیطه های سبک زندگی گروه آزمون، به جز حیطه ارتباطات بین فردی، به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود.
نتیجه گیری. آموزش بازخوردمحور، سبک زندگی و حیطه های آن را به جز حیطه ارتباطات بین فردی در بیماران مبتلا به نارسایی قلب بهبود بخشید. لذا به کارگیری این شیوه آموزشی توسط پرستاران برای بهبود سبک زندگی افراد دارای بیماری نارسایی قلب توصیه میگردد.
فاطمه حیدری ثابت، حسن میرزاحسینی، نادر منیرپور،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت در افراد با بیماری قلبی عروقی بر اساس سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و سرمایه روانی انجام شد.
زمینه. بیماری قلبی عروقی جنبههای مختلف زندگی از جمله سلامت جسمی، عاطفی، اجتماعی و عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد که در این میان، یکی از عوامل موثر بر کیفیت زندگی افراد مبتلا به نارسایی قلبی رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت است.
روش کار. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و با استفاده از مدل تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش بیماران قلبی عروقی شهر قم در سال 1399 بودند که از بین آنها، 200 نفر به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری متغیرهای پژوهش شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده چندبعدی زیمت و همکاران (1988)، پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون (1982)، و پرسشنامه رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت والکر، سچریست و پندر (1987) بودند. دادهها در نرمافزارهایAMOS.22 و SPSS.22 با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و مدل تحلیل مسیر تحلیل شدند.
یافته ها. بر اساس نتایج این پژوهش، سلامت معنوی (0/21=β، 0/002=P) و حمایت اجتماعی (0/17=β، 0/013=P) بر سرمایه روانی تاثیر داشتند. همچنین، سرمایه روانی در رابطه بین سلامت معنوی و حمایت اجتماعی با رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت، نقش میانجی داشت (0/067=RMSEA، 0/98=AGFI).
نتیجه گیری. سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و سرمایه های روانشناختی نقش مهمی در افرایش رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت در افراد دچار قلبیعروقی بازی میکنند. بنابراین، در تدوین برنامه های درمانی برای این بیماران بهتر است عوامل چندگانه خانوادگی، روانشناختی، مذهبی، اجتماعی و بهداشتی درمانی به صورت یک مجموعه مورد توجه قرار گیرند.
فاطمه نیکوئی، محمد اورکی، مسعود جان بزرگی، احمد علی پور،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ایمن سازی در برابر استرس (SIT) و درمان چندبعدی معنوی بر هماهنگی روانی فیزیولوژیکی ضربان قلب و افسردگی در بیماران تحت بای پس عروق کرونر انجام شد.
زمینه. افسردگی و سایر اختلالات هیجانی نقش مهمی در کاهش هماهنگی روانی فیزیولوژیکی ضربان قلب و بروز اختلالات عروق کرونری دارند و بعد از جراحی بای پس عروق کرونر (CABG) نیز مانع بهبودی فرد از شرایط بیماری زا می شوند. به نظر می رسد آماده کردن بیمار در زمینه روش های مقابله ای صحیح در بهبود و جلوگیری از عود مجدد مفید باشد.
روش کار. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی با دو گروه آزمون و یک گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل بیماران تحت جراحی بای پس عروق کرونر در مرکز قلب تهران بودند. تعداد 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار سنجش در این پژوهش، مقیاسDASS-21 و ارزیابی هماهنگی روانی فیزیولوژیک ضربان قلب بود که قبل از انجام مداخله و نیز در پایان جلسه دهم، در سه گروه مورد بررسی قرار گرفت. گروه آزمون اول طی 10 جلسه 90 دقیقهای در معرض آموزش ایمن سازی در برابر استرس مایکنبام قرار گرفت و گروه آزمون دوم، درمان چند بعدی معنوی را دریافت نمود. جهت تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته ها. نتایج آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ایمن سازی در برابر استرس و درمان چندبعدی معنوی، هر دو در کاهش افسردگی، اثربخشی معناداری نسبت به گروه کنترل دارند که این معناداری در پیگیری یک ماهه و سه ماهه حفظ شده است. تفاوت معناداری در میزان اثربخشی گروه های آزمون چند بعدی معنوی و ایمن سازی در کاهش متغیر افسردگی وجود داشت (2/2-F= ،0/002P=)، اما در رابطه با تغییرات میزان هماهنگی روانی فیزیولوژیکی در پسآزمون گروه های آزمون، تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/0013-F= ،0/1P=).
نتیجه گیری. به نظر می رسد مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ایمن سازی در برابر استرس با وجود تاکید بر افکار غیر منطقی، جایگزین نمودن آنها با شناخت های کارآمد و تجهیز بیمار به گنجینه کاملی از مهارتها، بدون ارائه معنا در زندگی، اثربخشی کمتری به نسبت درمان چندبعدی معنوی در کاهش افکار منفی دارد، اما در زمینه تاثیر بر هماهنگی روانی فیزیولوژیکی، به دلیل تحریک عصب واگ با درمان معنوی برابری میکند.
آنولین اصلان، مریم اسماعیلی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
چکیده
هدف. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه آماده سازی بیمار و عضو خانواده بر پیامدهای بعد از عمل جراحی بای پس عروق کرونر انجام شد.
زمینه. آماده سازی بیماران قبل از عمل باعث بهبود تجارب بیماران از بستری شدن میشود، اما تاثیر آن در بیماران تحت عمل جراحی قلب کمتر شناخته شده است.
روش کار. این مطالعه یک کارآزمایی بالینی غیر تصادفی بود که بر روی یک نمونه پژوهش شامل ۹۰ بیمار و عضو خانواده که مراقبت از وی را بر عهده داشتند، در بازه زمانی ماه های تیر تا آبان سال ۱۳۹۷ انجام شد. شرکت کنندگان بر اساس معیارهای ورود به مطالعه و با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. مداخله، یک روز پس از بستری شدن، در روز قبل از عمل جراحی عروق کرونر با استفاده از ویدیوی آموزشی، تور بخش مراقبتهای ویژه و کتابچه آموزشی اجرا شد. در هر دو گروه، در روز سوم بعد از عمل، دلیریوم بیماران در بخش مراقبت ویژه ارزیابی شد و از مراقبین اصلی درخواست شد پرسشنامه رضایتمندی خانواده را تکمیل کنند. بیماران و عضو خانواده در هر دو گروه پرسشنامه اضطراب و افسردگی بیمارستانی را در روز اول و هفتم بعد از عمل و قبل از ترخیص تکمیل کردند. دادهها در نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل شدند.
یافته ها. بعد از مداخله، میانگین نمره اضطراب و افسردگی بیمار در گروه آزمون به طور معنادار کاهش پیدا کرد (03/0P=)، اما میانگین نمره اضطراب و افسردگی عضو مراقب در گروه کنترل و آزمون اختلاف معنیداری نداشتند (11/0P=). در زیرمقیاس رضایت از عملکرد کارکنان درمانی (01/0P=) و راحتی عضو مراقب (027/0P=) اختلاف معنیدار آماری بین دو گروه مشاهده شد. علاوه بر این، گروهها از نظر بروز دلیریوم(60/0P=) و مدت اقامت در بخش مراقبتهای ویژه (21/0P=) تفاوت معنادار آماری با یکدیگر نداشتند.
نتیجهگیری. با توجه با اینکه آماده سازی بیمار و عضو مراقب خانواده در روز قبل از عمل جراحی بایپس عروق کرونر میتواند منجر به کاهش اضطراب و افسردگی بیماران و افزایش رضایتمندی عضو مراقب شود، اجرای این برنامه برای بیمار و عضو خانواده پیشنهاد میشود.
منیر جاور، امین رفیعی پور، مهرداد ثابت،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای استرس درک شده در رابطه بین خودکارآمدی و کیفیت زندگی در افراد با بیماری قلبی عروقی انجام شد.
زمینه. بیماری قلبی عروقی به عنوان یک وضعیت جسمی مزمن و ناتوان کننده، از شایعترین علل مرگ است و میتواند کیفیت زندگی فرد را متاثر سازد. در همین راستا، لازم است متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی در این بیماران شناسایی شوند.
روش کار. مطالعه حاضر، یک مطالعه توصیفی همبستگی و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد با بیماری قلبی عروقی مراجعه کننده به بیمارستانهای قلب و مراکز بازتوانی قلب تهران در سال 1398 بود که از این جامعه، تعداد 151 نفر بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خودکارآمدی بیماران قلبی سالیوان، پرسشنامه استرس درکشده کوهن و مقیاس کیفیت زندگی (SF-36) بود.
یافته ها. نتایج پژوهش نشان داد که درک منفی از استرس و درک مثبت از استرس با ابعاد کیفیت زندگی، به ترتیب دارای رابطه منفی و مثبت معنادار بودند. خودکارآمدی با ابعاد کیفیت زندگی دارای رابطه مثبت معنادار بود. همچنین، استرس درکشده در رابطه بین خودکارآمدی با ابعاد کیفیت زندگی دارای نقش میانجی بود.
نتیجه گیری. بر اساس یافته های این مطالعه، به منظور ارتقای کیفیت زندگی افراد با بیماری قلبی عروقی میتوان به تدوین برنامه هایی در جهت تقویت خودکارآمدی و کاهش استرس اقدام نمود.
سید ایمان سجادی، رسول تحویلیان، مهسا شاعلی، سیما بابایی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط وسواس فکری عملی با علایم قلبی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد انجام شد.
زمینه. افزایش شیوع بیماریهای قلبی، اثرات آن بر قسمتهای مختلف بدن، مرگ ناشی از آن و اهمیت عوامل روانشناختی، به خصوص اختلالات اضطرابی، در ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی، توجه به رابطه وسواس فکری عملی و علایم قلبی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد از اهمیت زیادی برخوردار است.
روش کار. این پژوهش یک مطالعه توصیفی همبستگی از نوع مقطعی است. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد مراجعه کننده به بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودند. شرکت کنندگان، 193 نفر بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک/ بیماری و پرسشنامه OCI-R (Obsessive-Compulsive Inventory Revised) جمع آوری شد. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 18 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته ها. میانگین نمره کل اختلال وسواس-فکری عملی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بین دو گروه بدون علایم و دارای علایم قلبی (به ترتیب، 26/30 با انحراف معیار 15/74 و 29/64 با انحراف معیار 20/00) تفاوت معنادار آماری نداشت. میانگین نمره اختلال وسواس فکری-عملی در حیطه شستشو در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بین دو گروه بدون علایم و دارای علایم قلبی (به ترتیب، 3/99 با انحراف معیار 3/48 و 6/82 با انحراف معیار 4/12) تفاوت معنادار آماری داشت (0/05P<).
نتیجه گیری. وسواس فکری-عملی به طور کلی با علایم قلبی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد ارتباط معنادار آماری ندارد، و تنها در حیطه شستشو، نمره وسواس فکری-عملی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد دارای علایم قلبی از نمره افراد بدون علایم قلبی بیشتر است.
انسیه قطعی، نرگس صادقی، مهرداد آذربرزین،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف مقایسه امید به زندگی و اضطراب نوجوانان دارای والد مبتلا به بیماری قلبی مزمن با نوجوانان دارای والد مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
زمینه. داﺷﺘﻦ واﻟﺪ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ بیماری مزمن ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ با مشکلاتی از قبیل کاهش امید به زندگی و اضطراب برای فرزندان همراه باشد.
روش کار. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی مقایسه ای مقطعی بود. تعداد 120 نوجوان دارای والد مبتلا به نارسایی مزمن قلبی یا دیابت به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند .برای سنجش متغیرهای امید به زندگی و اضطراب، از پرسشنامه های امید به زندگی اشنایدر و اضطراب بک استفاده گردید. داده ها در نرمافزار SPSS نسخه 24 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی بررسی شدند.
یافته ها. میانگین نمره کل امید به زندگی در نوجوانان دارای والد مبتلا به بیماری قلبی مزمن، 28/70 با انحراف 5/01 و در در نوجوانان دارای والد مبتلا به دیابت نوع دو، 31/40 با انحراف معیار 4/20 بود. شصت درصد از نوجوانان دارای والد مبتلا به بیماری قلبی مزمن و 95 درصد از نوجوانان دارای والد مبتلا به بیماری دیابت نوع دو، کمترین مقدار اضطراب را نشان دادند.
نتیجه گیری. سطح اضطراب نوجوانان دارای والد مبتلا به بیماری قلبی مزمن به طور معناداری بیشتر از نوجوانان دارای والد مبتلا به بیماری دیابت است و بین نمره کل امید به زندگی آنها معنادار آماری وجود دارد. با توجه به اینکه اضطراب و امید به زندگی میتواند همه جنبه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین، اجرای مداخلات آموزشی و رفتاری برای کاهش اضطراب و افزایش امید به زندگی توصیه میگردد.
ویدا محمدی هریس، علی شاکر دولق، علی خادمی، علی زینالی، ناصر صفایی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر درد مزمن، تابآوری و خودمراقبتی بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.
زمینه. زنان مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی دارای مشکلات فراوانی در زمینه سلامت جسمی و روانی هستند و یکی از روشهای مؤثر در این زمینه، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است.
روش کار. طراحی پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر بودند که در نیمه اول سال 1399 به بیمارستان قلب تبریز مراجعه کردند. پس از انجام مصاحبه بالینی، زنان دارای معیارهای ورود به پژوهش، انتخاب و به صورت تصادفی در یکی از دو گروه آزمون (15 نفر) یا کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس درد مزمن ونکورف و همکاران، پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون، و مقیاس خودمراقبتی ریگل و همکاران استفاده شد. مداخله در قالب بسته آموزشی پذیرش و تعهد برای گروه آزمون اجرا شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 19 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت.
یافته ها. نتایج پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر درد مزمن، تابآوری و خودمراقبتی بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر تاثیر دارد (0/0001P≤). در واقع، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث کاهش درد مزمن و بهبود تابآوری و خودمراقبتی در بیماران میشود.
نتیجه گیری. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود تاب آوری و خودمراقبتی و کاهش درد مزمن زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر شد. پیشنهاد میگردد درمانگران و متخصصان سلامت از درمان پذیرش و تعهد در کنار سایر روشهای آموزشی و درمانی برای بهبود ویژگیهای مرتبط با سلامت استفاده کنند.
اعظم الوندی فراهانی، حمید پیروی، رسول آذرفرین، کامبیز مظفری، حمید حقانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سطح سرمی منیزیم با خونریزی پس از عمل بایپس عروق کرونر انجام شد.
زمینه. کاهش منیزیم سرم متعاقب جراحی قلب یکی از موارد قابل توجه است و خونریزی در دوره پس از عمل از نگرانیهای مربوط به مراقبت از بیماران بعد از جراحی قلب باز محسوب میشود. به نظر میرسد اختلالات انعقادی ناشی از منیزیم وابسته به دوز باشد.
روش کار. در این مطالعه توصیفی ارتباطی، 120 بیمار تحت عمل جراحی بایپس عروق کرونر با استفاده از پمپ قلبی ریوی، مورد بررسی قرار گرفتند. همه بیماران سبک بیهوشی و جراحی یکسان داشتند. پس از پایان عمل جراحی و انتقال بیماران به بخش مراقبتهای ویژه، یک نمونه خون جهت اندازهگیری منیزیم گرفته شد و به آزمایشگاه فرستاده شد و مقدار خون موجود در چست باتلهای بیماران یادداشت شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 20 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته ها. بین سطح سرمی منیزیم و مقدار خونریزی پس از عمل ارتباط معکوس و معناداری از نظر آماری وجود داشت (0/046P=، 0/170-r=)، به این بدین معنی که با افزایش سطح سرمی منیزیم میزان خونریزی کاهش مییابد. همچنین، زمان ترومبین و زمان ترومبوپلاستین نسبی با خونریزی ارتباط مستقیم و معنادار آماری داشتند.
نتیجه گیری بین سطح سرمی منیزیم و خونریزی پس از عمل بایپس عروق کرونر ارتباط وجود دارد، یعنی منیزیم علاوه بر خاصیت ضد آریتمی میتواند در کاهش میزان خون از دسترفته در پایان عمل موثر باشد، بنابراین، به نظر میرسد در استفاده از منیزیم در بیماران تحت جراحی عروق کرونر، نگرانی در مورد افزایش خونریزی پس از عمل وجود نداشته باشد.
سارا ادیمی، محمدعلی آذربایجانی، نسیم نادری، آذین علیزاده اصل،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر تمرین متناوب شدید (HIIT) و تمرین مداوم هوازی با شدت متوسط (MIT) (با و بدون محدودیت جریان خون) بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان سرطان پستان انجام شد.
زمینه. امروزه ابتلا به سرطان پستان بسیار شایع است و سمیت قلبی (کاردیوتوکسیسیتی) از مهمترین عوارض پس از شیمی درمانی است که تاثیر آن بر کیفیت زندگی بیماران روشن است. استفاده از تمرینات هوازی، با و بدون ایجاد محدودیت در جریان خون ممکن است باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی شود. ایجاد محدودیت در جریان خون از روشهایی است که امروزه در جهت تقویت اثرات تمرینات بدنی استفاده میشود. مطالعات پیشین نشان میدهند انواع تمرینات بدنی، اثرات فیزیولوژیک و روانشناختی متفاوتی دارند.
روش کار. در این کارآزمایی بالینی تصادفیشده، 20 بیمار مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان بهطور تصادفی در چهار گروه تمرین متناوب شدید، تمرین مداوم هوازی با شدت متوسط، تمرین متناوب شدید همراه با محدودیت جریان خون (HIIT+BFR) تمرین مداوم هوازی با شدت متوسط همراه با محدودیت جریان خون (MIT+BFR) قرار گرفتند. مداخلات به مدت 12 هفته و سه جلسه در هفته اجرا شد. قبل و پس از اجرای 12 هفته مداخله، پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب (IHF-QoL) توسط شرکتکنندگان در مطالعه تکمیل شد.
یافته ها. تمرین متناوب شدید و همچنین، انجام تمرین هوازی همراه با محدودیت جریان خون بر کیفیت زندگی بیمار مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان موثر است. نمره کیفیت زندگی در گروه تمرین متناوب شدید همراه با محدودیت جریان خون بهطور معنیداری بیشتر از بقیه گروهها بود.
نتیجه گیری. به نظر میرسد تمرین متناوب شدید همراه با محدودیت جریان خون در مقایسه با تمرین متناوب شدید بدون محدودیت جریان خون و همچنین، تمرینات مداوم (با و بدون محدودیت جریان خون)، روش بهتری برای بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان با علایم کاردیوتوکسیسیتی پس از درمان است.
فاطمه فلامرزی، شیوا خالق پرست، محمّدضیا توتونچی، محمود شیخ فتح الهی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از چکلیست ارزیابی جداسازی برن بر مدت تهویه مکانیکی و معیارهای همودینامیک در بیماران بزرگسال تحت جراحی قلب باز انجام شد.
مقدمه. تهویه مکانیکی یک روش کمکی یا جایگزین تنفس خودبه خودی است. به دلیل نزدیک بودن سیستم گردش خون و ریه، تعادل دستگاه تهویه مکانیکی و سیستم قلب و عروق انسان پیچیده است و قطع دستگاه تهویه مکانیکی باید با برنامه ریزی انجام شود.
روش کار. این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 80 بیمار پس از جراحی قلب باز (از طریق بای پس قلبی ریوی) انجام شد. پس از تخصیص تصادفی، فرآیند جداسازی برای بیماران گروه کنترل بر طبق روتین بخش و توسط پزشک، و در گروه آزمون، جداسازی با چکلیست برن و توسط پزشک و پرستار انجام شد. معیارهای همودینامیک (ساعت اول و دوم بدو ورود، ساعت اول و دوم حین جداسازی، ساعت اول و دوم پس از جداسازی)، و مدت زمان تهویه مکانیکی ثبت و بین دو گروه مقایسه شدند. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 22 با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس دو طرفه با اندازه گیری های مکرر انجام شد.
یافتهها. میانگین مدت اینتوبه بودن بیماران گروه آزمون، (7/5 ساعت با انحراف معیار 1/86) بهطور معنیداری کمتر از میانگین گروه کنترل (11/3 ساعت با انحراف معیار 3/93) بود (0/0001P≤). اثر متقابل گروه و زمان در بررسی فشارخون دیاستول (0/002P=)، فشار نبض دیاستول (0/003P=)، و ضربان قلب (0/0001P≤) از نظر آماری معنیدار بودند.
نتیجهگیری. براساس یافتههای پژوهش، استفاده از چکلیست ارزیابی برن، طول مدت تهویه مکانیکی را در بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه کاهش میدهد. این مداخله، همچنین به تعادل معیارهای همودینامیک نیز کمک میکند.
محمدرضا عابدی، زهرا قائم مقامی، شیوا خالق پرست اطهری، یاسمن خلیلی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش از طریق شبکههای اجتماعی بر کنترل قند خون و عفونتهای پس از جراحی قلب باز در بیماران با دیابت انجام گرفت.
زمینه. جراحی قلب و عروق از جمله جراحیهای متداول است که با هدف افزایش بقا و ارتقای کیفیت زندگی انجام میگردد.
روش کار. این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 120 بیمار مبتلا به دیابت با سن 18 تا 60 سال که تحت عمل جراحی قلب باز در مرکز آموزشی تحقیقاتی و درمانی قلب و عروق شهید رجایی قرار گرفته بودند، انجام شد. نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند (هر گروه 60 نفر). در گروه آزمون، پستهای روزانه با محتوای شامل آموزش تغذیه، خودپایشی قند خون و غیره در شبکه اجتماعی واتزپ آموزشی به مدت سه ماه ارائه شد. اطلاعات توسط چک لیستی شامل سه قسمت مشخصات دموگرافیک، میزان قند خون ناشتا (FBS) و هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) بیماران، قبل از مداخله و سه ماه بعد از مداخله جمعآوری شدند.
یافتهها. در هر دو گروه آزمون و کنترل، 55 درصد مرد و 45 درصد زن بودند. درصد افراد دارای عفونت زخم پس از جراحی در گروه آزمون 5 درصد، و در گروه کنترل 3/3 درصد بود که از نظر آماری تفاوت معنی دار نداشتند. در هر دو گروه آزمون و کنترل، میانه قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله بعد از مداخله، در مقایسه با قبل از مداخله کاهش معناداری داشت (0/0001P≤). قبل از مداخله و بعد از مداخله، میزان قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله، بین دو گروه آزمون و کنترل تفاوت معناداری نداشت.
نتیجهگیری. در این مطالعه سه ماهه، آموزش از طریق شبکههای اجتماعی تغییری در کنترل قند خون و عفونتهای پس از جراحی قلب باز ایجاد نکرد. با توجه به دسترسی آسان، فقدان محدودیت زمانی و مکانی استفاده از شبکههای اجتماعی، انجام مطالعات بیشتر با پیگیری طولانیتر توصیه میگردد.
محمد دلیلی، لیلا کمال زاده، الهام رضانژاد، محمود شیخ فتح اللهی، امیرفرجام فاضلی فر،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین میزان پیگیری خانواده ها برای کودکان دارای دفیبریلاتور قلبی و نقش آموزش های پرستاران به خانواده ها انجام شد.
زمینه. دفیبریلاتورهای قلبی دستگاههای قابل تعبیه در بدن با قابلیت ضربان سازی و شوک دهی در موارد لزوم هستند. از آنجا که تشخیص آریتمی و درمان آن توسط دستگاه دفیبریلاتور از حساسیت بالایی برخوردار است، لازم است کودکان دارای دفیبریلاتور به طور منظم و مکرر پیگیری شوند.
روش کار. این مطالعه توصیفی مقایسه ای با استفاده از داده های سیستم اطلاعات بیمارستانی انجام شد. کودکان با سن کمتر از 15 سال که از سال 1388 تا سال 1399 برای آنان دستگاه دفیبریلاتور تعبیه شده بود مورد مطالعه قرار گرفتند. میزان پیگیری بر اساس سن و جنسیت کودک، نوع بیماری زمینهای، محل سکونت و نوع آموزههای پرستاری با هم مقایسه شدند. داده ها نرمافزارSPSS نسخه 24 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی بررسی شدند.
یافته ها. شصت و هفت مورد تعبیه در 61 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سن بیماران هنگام تعبیه، 9/58 سال با انحراف معیار 3/72 بود (محدوده سنی از 1 تا 15 سال). میزان مراجعات بیماران در نوبتهای پیگیری تعیین شده، با گذشت زمان کاهش معنی داری نشان داد، به طوری که 94 درصد بیماران برای نخستین نوبت پیگیری مراجعه نموده بودند، اما این درصد برای مراجعه 5 سال بعد، به 43/6 درصد کاهش یافته بود (0/0001P≤). میزان پیگیری بیماران با شیوه آموزش پرستاری قدیم، 71/3 درصد و با شیوه آموزش پرستاری جدید، 89/64 درصد بود (0/002P=).
نتیجه گیری. میزان پیگیری خانواده ها علیرغم حساسیت و خطرات بالقوه داشتن دفیبریلاتور کمتر از حد مطلوب است. از میان عوامل بررسی شده، نوع آموزش پرستاران به خانواده ها مهمترین عامل تعیین کننده برای پیگیری منظم خانواده ها بود.
زینب قاسم زاده کوچی، معصومه ذاکری مقدم، مریم اسماعیلی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر برنامه توانمندسازی بر رضایت از زندگی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.
زمینه. افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر به دلیل ماهیت مزمن و پیشرونده بیماری در معرض مشکلات متعدد و عود مجدد بیماری قرار دارند. بیماری قلبی یکی از بیماریهای ناتوان کننده محسوب میشود، و بنابراین، اثر نامطلوبی بر خودمراقبتی، کیفیت زندگی و همچنین، وضعیت سلامت بیمار دارد.
روش کار. پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی است که با شرکت 84 فرد مبتلا به بیماری عروق کرونر در سال 1396 در بخشهای پست سیسییو در مرکز قلب تهران انجام شد. نمونه های پژوهش براساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و وارد مطالعه شدند. پس از توضیح در مورد اهداف و اخذ رضایت کتبی، تخصیص بیماران در دو گروه آزمون و کنترل به روش تخصیص تصادفی بلوکی صورت گرفت. سپس پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیک و سوابق بیماری، و رضایت از زندگی در دو گروه تکمیل گردید. در گروه مداخله، برنامه توانمندسازی مژیک بهصورت سه جلسه کارگاهی در سه روز متوالی اجرا گردید. ادامه مداخله پس از ترخیص بیماران از بیمارستان، به مدت 8 هفته پیگیری به صورت تماس تلفنی یکبار در هفته انجام شد. پس از آن، پرسشنامه رضایت از زندگی در دو گروه کنترل و مداخله تکمیل شد. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 16 با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی بررسی شدند.
یافته ها. براساس یافته های پژوهش، قبل از مداخله، بین دو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک و سوابق بیماری اختلاف آماری معناداری وجود نداشت. بین میانگین نمره رضایت از زندگی گروه آزمون و کنترل قبل از اجرای مداخله تفاوت آماری معناداری یافت نشد و دو گروه همگن بودند، درحالیکه پس از اجرای مداخله اختلاف معنی داری بین نمره رضایت از زندگی در دو گروه آزمون و کنترل مشاهده شد (0/0001P≤). رضایت از زندگی گروه آزمون قبل و بعد از اجرای مداخله تفاوت آماری معنادار داشت (0/0001P≤)، اما در گروه کنترل اینگونه نبود.
نتیجه گیری. نتایج این مطالعه نشان دهنده تاثیر برنامه توانمندسازی بر رضایت از زندگی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر است و نشان میدهد که برنامه توانمندسازی باعث افزایش رضایت از زندگی در این افراد شده است. بنابراین، پرستاران می توانند از برنامه توانمندسازی برای بهبود رضایت از زندگی که یکی از ابعاد سلامت روانی- اجتماعی است، در این افراد استفاده کنند.
نگار اکبری زرگر، سید عباس حقایق، سعید جهانیان، شیدا جبل عاملی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی هیجان مدار بر بهزیستی روانشناختی افراد مبتلا به آریتمی قلبی در شهر تهران در سال 1399 انجام شد.
زمینه. پژوهش درباره بیماری قلبی مدتی است که متوجه عوامل روانشناختی شده است، زیرا فرد مبتلا به آریتمی قلبی ممکن است دچار تزلزل در بهزیستی روانی گردد.
روش کار. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد مبتلا به آریتمی قلبی در بیمارستان مرکز قلب تهران تشکیل دادند که از بین آنها،60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمون (هر گروه 20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از ابزار سنجش بهزیستی روانی (ریف، 1995) در دو مرحله آزمون و پس آزمون استفاده شد.
یافتهها. بر اساس نتایج این مطالعه، میانگین نمره بهزیستی روانی در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه درمان هیجان مدار شناختی در مرحله پس آزمون، نسبت به پیش آزمون افزایش یافت و هر دوی این مداخلات باعث افزایش نمره مولفه های بهزیستی روانشناختی در افراد مبتلا به آریتمی قلبی شدند.
نتیجهگیری: گروهی که مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت کردند در مولفه پذیرش خود از سازه بهزیستی روانی، نمره بالاتری را نسبت به گروه دریافت کننده مداخله درمان هیجان مدار شناختی کسب کردند.
معصومه درویشی لرد، محمدعلی بشارت، علی زاهدمهر، حجت اله فراهانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل کننده مزاج عاطفی در رابطه بین نشانگرهای زیستی (تروپونین، تعداد گلبولهای سفید، نسبت نوتروفیل به لنفوسیت) و شدت تنگی عروق کرونری انجام شد.
زمینه. بیماری عروق کرونری قلب عمده ترین علت مرگ در بزرگسالان در سراسر جهان و یک بیماری التهابی است. پژوهش های اخیر در کنار عوامل زیستی، به نقش عوامل روانشناختی در بروز و شدت این بیماری توجه کرده اند.
روش کار. در این پژوهش توصیفی همبستگی، تعداد 200 بیمار (145 مرد و 55 زن) مبتلا به تنگی عروق کرونری بستری در مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب و عروق شهید رجایی تهران در سالهای 1397 و 1398 با روش نمونه گیری مستمر انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس هیجان پذیری مثبت و منفی (بشارت، 1393) را تکمیل کنند. همچنین، میزان نشانگرهای زیستی از طریق انجام آزمایش خون و تعداد رگهای درگیر از طریق انجام آنژیوگرافی و تشخیص پزشک متخصص بررسی شد.
یافته ها. نتایج رگرسیون چندگانه به شیوه سلسله مراتبی نشان داد که در گام اول، 62 درصد از واریانس شدت تنگی عروق توسط شاخصهای زیستی پیشبینی میشود و با وارد شدن تعامل بین متغیرهای پیشبین (شدت تنگی عروق) و متغیرهای تعدیلکننده (هیجان پذیری مثبت و هیجان پذیری منفی) تبیین واریانس شدت تنگی عروق 9 درصد افزایش یافت و به 71 درصد رسید.
نتیجه گیری. بر اساس یافته های پژوهش، مزاج عاطفی رابطه بین نشانگرهای زیستی و شدت تنگی عروق کرونر را تحت تاثیر قرار میدهد و از این رو به عنوان یک عامل روانشناختی در پیشگیری از بیماریهای قلبی میتواند نقش مهمی داشته باشد و از موارد مرگ و هزینه های ناشی از این بیماری کم کند.