223 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
امیر طباطبایی، اسمعیل محمدنژاد، علی کریمی، زهرا صالحی، فاطمه السادات ایزدی اونجی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر برنامه خودمراقبتی خانواده محور بر مبنای بازدید از منزل بر پایبندی به فعالیت جسمی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد پس از ترخیص ترخیص انجام شد.
زمینه. بیماری عروق کرونر یکی از شایعترین بیماریهای قلبی عروقی است. اهمیت فعالیت جسمی به عنوان یک عامل مهم در کنترل و پیشگیری از برگشت مجدد بیماری در این بیماران بسیار مهم است. پایبندی به فعالیت جسمی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد در پیشگیری از بستری مجدد و کاهش عوارض بیماری تاثیر دارد.
روش کار. در این مطالعه نیمه تجربی که در سال 1400 انجام شد تعداد 72 نفر از افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل (هر گروه 32 نفر) تقسیم شدند. برای گروه کنترل، مداخلات معمول انجام شد و برای گروه آزمون، خودمراقبتی خانواده محور ارائه شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه بررسی سطح فعالیت جسمی بک بود.
یافتهها. قبل از مداخله، میانگین نمره پایبندی به فعالیت جسمی بین دو گروه اختلاف معنادار نداشت. بلافاصله بعد از مداخله، میانگین نمره پایبندی به فعالیت جسمی در گروه آزمون، 6/31 با انحراف معیار 2/01 و این میانگین در گروه کنترل، 5/98 با انحراف معیار 1/21 بود که با یکدیگر تفاوت آماری معنی دار داشتند (0/0001P≤). یک و نیم ماه پس از مداخله، میانگین نمره پایبندی به فعالیت جسمی در گروه آزمون، 9/14 با انحراف معیار 1/44 و این میانگین در گروه کنترل، 6/78 با انحراف معیار 0/90 بود که با یکدیگر تفاوت آماری معنی دار داشتند (0/0001P≤).
نتیجهگیری. خودمراقبتی خانواده محور بر مبنای بازدید از منزل در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد بر پایبندی آنان به فعالیت جسمی موثر است. بنابراین، استفاده از این شیوه آموزشی به عنوان یکی از روشهای اثربخش و غیردارویی در افراد مبتلا به سندرم کرونری حاد، برای ارتقای کیفیت زندگی این بیماران توصیه میشود.
عزیز بهنام مقدم، آرمین محمودی، علیرضا ماردپور، فاطمه زاده باقری، نعیم عبدی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر روش حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر اضطراب مرگ در افراد دچار سکته قلبی بود.
زمینه. افرادی که دچار سکته قلبی میشوند اضطراب مرگ و کمبودهای شناختی را تجربه میکنند، و همین امر موجب تاخیر در بازگشت به کار، کاهش کیفیت زندگی و افزایش خطر مرگ در آنان میشود.
روش کار. این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که به منظور بررسی تاثیر روش حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر اضطراب مرگ در افراد دچار سکته قلبی در سال 1400 انجام شد. در این مطالعه، 60 فرد دچار سکته قلبی از طریق نمونه گیری در دسترس در مراکز درمانی شهر یاسوج انتخاب شدند و به صورت تخصیص تصادفی بلوکی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه اطلاعات فردی و پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر استفاده شد. پیشآزمون برای هر دو گروه گرفته شد و سپس برای گروه آزمون، شش جلسه درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد اجرا و در پایان، پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند و تنها مراقبت های معمول پزشکی به ایشان ارائه شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS نسخه 18 تحلیل شدند.
یافتهها. پس از تعدیل نمرات پس آزمون از طریق حذف اثر پیش آزمون، مشخص شد که مداخله بر کاهش اضطراب مرگ تاثیر معنی دار داشته است (0/796Partial η2=، 0/0001P≤ ،214/11F=). همچنین، در مولفه های اضطراب مرگ، نتایج آزمون تی مستقل نشان داد میانگین نمرات تفاضل پیش آزمون و پس آزمون متغیرهای ترس از مرگ (0/0001P≤)، ترس از بیماری (0/0001P≤)، افکار مرتبط با مرگ (0/05P<)، و زندگی کوتاه (0/0001P≤) در گروه آزمون به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل است.
نتیجه گیری.روش حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد میتواند به عنوان یک روش درمانی مکمل و موثر در کاهش اضطراب مرگ افراد دچار سکته قلبی مورد استفاده قرار گیرد.
مهین روحانی، امید آقازاده گودللو، محمدرضا دین محمدی، اسما قربانی، سیده فاطمه غیاثی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش خودمراقبتی به روش فردی و گروهی بر رفتارهای خودمراقبتی و بستری مجدد در افراد با نارسایی قلبی انجام شد.
زمینه. آموزش به افراد با نارسایی قلبی در دستیابی به نتایج مطلوب درمانی، مدیریت عوارض بیماری و کاهش بستری مجدد نقش مهمی دارد.
روش کار. این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بر روی 75 فرد دچار نارسایی قلبی انجام شد. در یک گروه، مداخله آموزشی به صورت فردی و در گروه دیگر، در قالب گروه های 3 تا 5 نفره طی دو جلسه انجام شد. در گروه کنترل، آموزشهای معمول بخش ارائه شد. رفتارهای خودمراقبتی با استفاده از مقیاس اروپایی رفتار خودمراقبتی در نارسایی قلبی (EHFScBs) در ابتدا، و 30 و 90 روز بعد از ترخیص ارزیابی شد. دفعات بستری مجدد نیز 30، 60 و 90 روز بعد از ترخیص ارزیابی گردید. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 21 با استفاده از آزمونهای آماری کایدو و کروسکال والیس انجام شد.
یافته ها. رفتارهای خودمراقبتی در 30 و 90 روز بعد از مداخله در گروههای مورد مطالعه اختلاف آماری معناداری را نشان داد (مقدار P به ترتیب، 0/002 و 0/027) و تعداد افراد با سطح خودمراقبتی خوب در گروههای آموزش فردی و گروهی بیشتر از گروه کنترل بود. از نظر دفعات بستری مجدد، در پایان 30، 60 و 90 روز بعد از ترخیص بین سه گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری. استفاده از مداخله آموزشی (فردی و گروهی) جهت بهبود رفتارهای خودمراقبتی در افراد با نارسایی قلبی توصیه میشود. تاثیر این مداخلات آموزشی بر دفعات بستری مجدد در گروههای مورد مطالعه شناخته نشد؛ لذا، پیشنهاد میشود جهت بررسی بیشتر، مطالعات آتی با نمونههای بیشتر و در بازه زمانی طولانی تر انجام شود.
مریم بقولی کرمانی، محسن گل پرور، معصومه صادقی، حمید آتش پور،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر روایت درمانی زوجی، طرحواره درمانی زوجی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر امیدواری و استرس درک شده افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر و همسران آنها انجام شد.
زمینه. بیماری عروق کرونری، از دسته بیماری های قلبی است که میتواند زوج ها را با مشکلاتی مواجه سازد و آنها را نیازمند کمک نماید.
روش کار. این پژوهش از نوع نیمه تجربی چهارگروهی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر با همسران آنها در سال1400 بودند که از میان آنها، 64 زوج به صورت هدفمند انتخاب و در چهار گروه (هر گروه 16 زوج) گمارده شدند. از مقیاس امیدواری اسنایدر و مقیاس استرس درک شده لیونگ و همکاران برای سنجش متغیرهای وابسته استفاده شد. سه گروه مداخله، هر یک طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه درمانی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS بررسی شدند.
یافته ها. نتایج نشان داد از نظر امیدواری، بین زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر و طرحواره درمانی زوجی با گروه کنترل تفاوت معنی دار آماری وجود دارد (0/0001P≤)، ولی بین روایت درمانی زوجی با گروه کنترل و بین سه مداخله با یکدیگر تفاوت معنی دار آماری وجود ندارد. درباره استرس درک شده، نتایج نشان داد، بین زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر، روایت درمانی زوجی و طرحواره درمانی زوجی با گروه کنترل تفاوت معنی دار آماری وجود دارد (0/0001P≤).
نتیجه گیری. با توجه به تاثیر زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر و طرحواره درمانی زوجی در افزایش امیدواری و تاثیر دو درمان مورد اشاره و روایت درمانی زوجی در کاهش استرس درک شده افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر و همسران آنها، پیشنهاد میشود استفاده از این سه درمان در مراکز درمانی قلب و عروق مورد توجه قرار گیرند.
صفورا آصفمهر، عبدالمجید بحرینیان، فاطمه شهابی زاده،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر گروه درمانی شناختی رفتاری همراه با پیاده روی ذهن آگاهانه با رفتاردرمانی دیالکتیکی بر نشانگان روانشناختی (افسردگی و اضطراب)، کیفیت زندگی و فشار خون در افراد مبتلا به پرفشاری خون انجام شد.
زمینه. فشار خون بالا میتواند باعث نارسایی کلیهها و بروز عوارض در چشم فرد گردد. فشارخون بالا به دلیل شیوع زیاد و همراهی با بیماریهای قلبی یک مشکل سلامتی-درمانی در کشورهای صنعتی و در حال توسعه محسوب میشود.
روش کار. مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمون و یک گروه کنترل بود. از بین 87 نفر داوطلب، 45 نفر از بیماران به شیوه نمونهگیری تصادفی در دو گروه آزمون و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه افسردگی بک (1960)، پرسشنامه اضطراب بک (1990)، و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. پروتکل شناختی رفتاری مبتنی بر پیاده روی ذهن آگاهانه گروهی لیهی (2011) و پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیکی (لینهان، 1993) مبنای مداخلات بودند. تحلیل داده ها در نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام شد.
یافته ها. نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین تاثیر دو مداخله بر نمرات متغیر افسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی و فشارخون بود (0/0001P≤). همچنین، گروه درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر پیاده روی ذهن آگاهانه در مقایسه با رفتاردرمانی دیالکتیکی تاثیر بیشتری بر کیفیت زندگی و فشارخون افراد مبتلا به پرفشاری خون داشت.
نتیجه گیری. برای افزایش کیفیت زندگی و کاهش فشار خون افراد مبتلا به پرفشاری خون بهتر است از روش گروه درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر پیاده روی ذهنآگاهانه و برای کاهش نشانگان شناختی (افسردگی و اضطراب) افراد مبتلا به پرفشاری خون از روش رفتاردرمانی دیالکتیکی سود جست.
شیرین مددکار،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش چند رسانه ای با رویکرد مدل لونتال مبتنی بر پیگیری بر درک از بیماری در افراد مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی انجام شد.
زمینه. یکی از ابزارهای اساسی در تغییر درک از بیماری وجود برنامه آموزشی با استفاده از روش های نوین آموزش است.
روش کار. در این مطالعه نیمه تجربی، 60 فرد مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی در سال 1401 در بیمارستان کاشانی شهرکرد به صورت تصادفی به دو گروه آزمون (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند. در گروه آزمون دو جلسه آموزش مجازی از طریق نرم افزار چند رسانه ای (صدا، فیلم، تصویر و انیمیشن) تحت عنوان کارگاه آموزشی چهار ساعته در تاریخ و ساعت هماهنگ شده با کمک برنامه ادوبی کانکت برگزار گردید. در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. درک از بیماری بیماران بعد از پایان کارگاه با استفاده از پرسشنامه ادراک بیماری اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و تی زوجی در نرم افزار SPSS انجام گردید.
یافته ها. میانگین امتیاز درک از بیماری در گروه کنترل، قبل و بعد از مداخله به ترتیب، 2/96 با انحراف معیار 0/47 و 2/88 با انحراف معیار 0/36 بود که این اختلاف از نظر آماری معنادار. میانگین امتیاز درک از بیماری در گروه آزمون، قبل و بعد از مداخله به ترتیب، 2/67 با انحراف معیار 0/34 و 4/85 با انحراف معیار 0/65 بود و تفاوت آماری معنادار مشاهده شد (0/0001P≤). قبل از مداخله، میانگین امتیاز درک از بیماری بین دو گروه کنترل و آزمون تفاوت آماری معناداری نداشت، اما بعد از اجرای مداخله، تفاوت معنی دار آماری در امتیاز درک از بیماری بین گروه آزمون و کنترل مشاهده شد (0/0001P≤)، به گونه ای که در گروه آزمون، درک از بیماری افزایش یافت.
نتیجه گیری. بر اساس نتایج مطالعه حاضر افراد مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی پس از مداخله آموزشی درک بهتری نسبت به بیماری خود پیدا کردند، بنابراین توصیه میشود مداخلات آموزشی جهت بهبود درک بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی انجام گیرد.
ویدا محمدی هریس، علی شاکر دولق، علی خادمی، علی زینالی، ناصر صفایی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر ”درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد“ و ”آموزش تنظیم هیجان“ بر درد مزمن و خودمراقبتی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد.
زمینه. تحقیقات نشان میدهند بیماری عروق کرونر قلب از علتهای اصلی مرگ و ناتوانی در دنیا است که کارآمدی مفید افراد را کاهش میدهد. با توجه به پیشینه، عوامل روانشناختی میتوانند بسیاری از وجوه زندگی و ارتباطات بیماران را دگرگون سازند.
روش کار. طراحی این پژوهش از نوع نیمه تجربی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل همه زنان مبتلا به انسداد عروق کرونر بود که در نیمه اول سال 1399 به بیمارستان قلب تبریز مراجعه کرده بودند و به روش نمونه گیری هدفمند و پس از انجام مصاحبه بالینی، زنان دارای معیارهای ورود به پژوهش انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در گروه آزمون اول (15 نفر)، گروه آزمون دوم (15 نفر)، و گروه کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه مداخله ”آموزش تنظیم هیجان“ در 12 جلسه 90 دقیقه ای (هفته ای سه جلسه) و گروه مداخله ”درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد“ در 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله قرار گرفتند؛ گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس درد مزمن ونکورف و همکاران و مقیاس خودمراقبتی ریگل و همکاران استفاده شد. تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی LSD در نرمافزار SPSS نسخه 21 انجام گرفت.
یافته ها. نتایج پژوهش نشان داد که ”درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد“ و ”آموزش تنظیم هیجان“ بر درد مزمن و خودمراقبتی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونری تاثیر دارد (0/0001P≤). در واقع، ”درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد“ و ”آموزش تنظیم هیجان“ باعث کاهش درد مزمن و بهبود خودمراقبتی در افراد تحت مطالعه شدند. همچنین، نتایج پژوهش نشان داد که ”درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد“ تاثیر بیشتری نسبت به ”آموزش تنظیم هیجان“ بر درد مزمن و خودمراقبتی بیماران دارد.
نتیجه گیری. توجه به ”درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد“ و ”آموزش تنظیم هیجان“ میتواند در کاهش مشکلات روانشناختی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونری نقش داشته باشد.
طاهره دهقانی فیروزآبادی، عالیه دهقانی فیروزآبادی، محمدحسین دهقانی فیروزآبادی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر نظریه انتخاب بر خودکارآمدی افراد مبتلا به پرفشاری خون انجام شد.
زمینه. فشار خون بالا به علت عوارض و مرگ ناشی از آن یک مشکل عمده سلامتی محسوب میشود که خودکارآمدی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. علاوه بر درمان دارویی، درمان های روانشناختی میتوانند پیش نیاز مهم و اساسی برای تغییر رفتار و ارتقای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به پرفشاری خون محسوب شوند.
روش کار. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به پرفشاری خون تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شهرستان میبد در پاییز و زمستان سال 1397 بودند که بر اساس نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند و به پرسشنامه خودکارآمدی بیماران مبتلا به پرفشاری خون (DMSES) پاسخ دادند. برنامه درمان مبتنی بر نظریه انتخاب در 8 جلسه انجام شد. داده های به دست آمده با توجه به فرضیه تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها. نتایج حاصل از اجرای تحلیل کوواریانس دو گروه نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تفاوت معناداری بین نمرات پس آزمون دو گروه در متغیر خودکارآمدی وجود دارد؛ و پس از درمان مبتنی بر نظریه انتخاب، نمرات ابعاد رژیم غذایی، فعالیت بدنی، مصرف دارو و کنترل فشار خون گروه آزمون نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری دارد.
نتیجه گیری. نتایج این مطالعه نشان داد که درمان مبتنی بر نظریه انتخاب میتواند روش مناسبی برای افزایش خودکارآمدی در افراد مبتلا به فشار خون باشد. پیشنهاد میشود با اجرای درمان مبتنی بر نظریه انتخاب برای افراد مبتلا به پرفشاری خون، گامی موثر برای ارتقای خودکارآمدی این بیماران برداشته شود.
مهناز مایل افشار، محمدضیا توتونچی، فریدون نوحی، مجید ملکی، ندا شیرخانلو، حمید رضا پاشا، فاطمه آهنگری، شاهپور گرانوندپور، علی فتح اللهی فرد،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. مراقبت مبتنی بر شواهد به دلیل بهروز بودن تدابیر و رویههای مراقبتی و هزینه اثربخشی برای بیماران نقش مهمی در ارتقای کیفیت مراقبتهای پرستاری دارد؛ با وجود این، بر سر راه اجرای آن موانعی وجود دارد که باید بررسی شود. این مطالعه با هدف بررسی موانع اجرای مراقبت مبتنی بر شواهد در کارکنان پرستاری مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب و عروق شهید رجایی تهران انجام شد.
روش کار. این مطالعه از نوع توصیفی-مقطعی است که بر روی 215 نفر از پرستاران بخشهای مختلف مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب و عروق شهید رجایی تهران که با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند انجام شد. برای تعیین موانع اجرای پروتکل های مبتنی بر شواهد از پرسشنامه استفاده شد. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 20 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها. کارکنان پرستاری موانع اجرای مراقبت مبتنی بر شواهد را مربوط به بعد مدیریتی، کافی نبودن تعداد کارکنان (80 درصد)، زیاد بودن بیماران (71 درصد)، و عدم تشویق کارکنان (68 درصد) میدانستند. در بعد فردی نیز فقدان وقت کافی برای پرستاران جهت مطالعه نتایج تحقیقات (72 درصد) از مهمترین موانع بود.
نتیجهگیری. عوامل مرتبط با موانع اجرای مراقبت مبتنی بر شواهد در دو حیطه فردی و مدیریتی هستند. پیشنهاد میگردد از طریق چیدمان صحیح نیروی انسانی، برگزاری کارگاهها و گردهمآییهای آموزشی، و ایجاد تعامل با مراکز اجراکننده مراقبت مبتنی برشواهد و استفاده از تجارب آنها باتوجه به امکانات موجود، به این مقوله اهمیت بیشتری داده شود.
سهیل سعید، ندا ثنایی، محبوبه عبدالرحیمی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. با توجه به آمار بالای افراد مبتلا به بیماری قلبی در ایران، مطالعه توصیفی حاضر با هدف ارزیابی دانش و مهارت تکنسینهای اورژانس پیشبیمارستانی در اداره بیماران دچار سندرم کرونری خاد انجام شد.
زمینه. برخورداری پرسنل اورژانس پیشبیمارستانی از دانش و مهارت کافی جهت تشخیص، مراقبت و انتقال بیماران میتواند شانس بقا و کاهش احتمال بروز عوارض حاد و مزمن بیماران را افزایش دهد.
روش کار. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 126 نفر از پرسنل عملیاتی شاغل در مرکز فوریتهای پزشکی شهرستان نیشابور در سال 1401به مدت یکسال به صورت سرشماری در مطالعه شرکتکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه پژوهشگر ساخته شامل، اطلاعات جمعیت شناختی، آزمون بررسی سطح دانش و فهرستوارسی مهارت پرسنل اورژانس پیشبیمارستانی در مدیریت بیماران دچار سندرم کرونری حاد جمع آوری شدند و از طریق روش های آماری توصیفی در نرم افزار SPSS نسخه 19 مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها. نمره دانش کلی بیشتر پرسنل مورد مطالعه (58/7 درصد) درباره اداره بیماران دچار سندرم کرونری حاد در سطح خوب بود. بیشترین درصد شرکت کنندگان (71/4 درصد) در تفسیر الکتروکاردیوگرافی در سطح خوب بودند، اما در زمینه تشخیص علایم سندرم کرونری حاد، تنها 39/7 درصد افراد در سطح خوب ارزیابی شدند. همچنین، نمره مهارت کلی بیشتر پرسنل مورد مطالعه (79/4 درصد) در سطح خوب بود. بیشترین درصد شرکت کنندگان (83/3 درصد) در اصول احیا قلبی ریوی در سطح خوب بودند، اما در زمینه تشخیص علایم سندرم کرونری حاد، 64/3 درصد افراد در سطح خوب ارزیابی شدند.
نتیجهگیری. براساس نتایج پژوهش حاضر، بیشتر تکنسینهای اورژانس پیشبیمارستانی شهرستان نیشابور، از سطح دانش و مهارت قابل قبول در زمینه اداره افراد دچار سندرم کرونری حاد برخوردار بودند، اما در بعضی از جنبه های دانش و مهارت، با سطح مطلوب فاصله داشتند. با توجه به اهمیت تقویت دانش و مهارت در اداره فرد دچار سندرم کرونری حاد در پرسنل اورژانس پیش بیمارستانی، که اولین اعضای کادر درمان در مواجهه با بیماران قلبی هستند، آموزش منظم و آگاهی از دستورالعملهای بهروز توصیه میشود.
سید احسان کاظمینی، طاهره رنجبری پور، عاطفه نژادمحمد نامقی، شیدا سوداگر، پریسا پیوندی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر خستگی و کیفیت زندگی در مردان مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
زمینه. خستگی بهعنوان یکی از نشانهها و عوارض مهم نارسایی قلبی، علاوه بر تاثیر بر عملکرد روزمره و خودمراقبتی، بر کیفیت زندگی مبتلایان نیز تاثیر میگذارد که شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر این موارد تاثیرگذار هستند.
روش کار. این پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه انجام شد. تعداد 45 نفر از مردان مبتلا به نارسایی قلبی بهصورت هدفمند انتخاب و سپس در دو گروه آزمون و یک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) با روش تصادفی ساده جایگذاری شدند. داده ها در سه مرحله به وسیله مقیاس خستگی آیووا، هارتز و همکاران (2003) و پرسشنامه کیفیت زندگی مبتلایان به نارسایی قلبی مینهسوتا، رکتور و همکاران (1984) جمعآوری، و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای گروه های آزمون اجرا شد. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 25 با آزمون تحلیل واریانس آمیخته انجام شد.
یافتهها. هر دو مداخله شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در مراحل پس آزمون و پیگیری در مقایسه با گروه کنترل بر خستگی و کیفیت زندگی در مبتلایان به نارسایی قلبی تاثیر داشتند. آزمون تعقیبی، نشاندهنده تاثیر بیشتر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی (0/0001P≤) و عدم تفاوت معنادار بین دو مداخله (0/677=P) بر خستگی بود.
نتیجهگیری. طبق نتایج، هر دو مداخله به ویژه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را میتوان بهعنوان مداخله هایی موثر بر خستگی و کیفیت زندگی در کنار درمان های پزشکی برای مبتلایان به نارسایی قلبی در مراکز درمانی به کار گرفت.
الهام نظری، هومن بخشنده، آرش کریمی، بهزاد یوسفی یگانه، امین نامداری، منیره کمالی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف بررسی مطابقت دستورالعملهای نظارت آنتیبیوتیک وزارت بهداشت با تجویز کارباپنمها در بیماران تحت عمل جراحی قلب باز انجام شد.
زمینه. مقاومت آنتیبیوتیکی، یک چالش مهم برای نظام های سلامت است و میتواند هزینه های اقتصادی، مدت درمان، و موارد مرگ را در بیماران بستری افزایش دهد.
روش کار. این مطالعه توصیفی مقطعی بر روی 70 نفر (35 زن و 35 مرد) از بیماران تحت عمل جراحی قلب در بازه زمانی فروردین 1400 تا پایان شهریور 1400 در مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب وعروق شهید رجایی تهران انجام گرفت. داده ها با حضور بر بالین بیماران و بررسی پرونده بیمار جمع آوری شدند و در نرم افزار SPSS نسخه 26 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها. بر اساس نتایج این پژوهش، تجویز آنتی بیوتیک کارباپنم در 81 درصد بیماران، صحیح و در 19 درصد بیماران، نادرست بود. بیشترین آنتی بیوتیک تجویزشده، مروپنم (92/9 درصد) و میانگین تعداد آنتی بیوتیک تجویزی برای هر بیمار، 1/87 بود. بیشترین درصد تجویز کارباپنمها، در بیماران مبتلا به پنومونی ناشی از ونتیلاتور (55/7 درصد) و در بیماران تحت جراحی بایپس عروق کرونر (34/2 درصد) بود. باتوجه به افزایش مقدارکلیرانس کراتین در طول مصرف دارو، 55/7 درصد بیماران پس از 72 ساعت از شروع مصرف کارباپنم نیازمند تعدیل دوز ابتدایی و 15/7 درصد نیازمند قطع دارو بودند. فراوانترین سویه های عامل عفونت به ترتیب، کاندیدا آلبیکینز، کلبسیلا پنومونی، و استافیلوکوکوس اورئوس بودند.
نتیجه گیری. برنامه های مدیریت آنتی بیوتیکی میتوانند مصرف غیر منطقی آنتی بیوتیک هایی همچون کارباپنم را محدود نمایند و با جلوگیری از توسعه مقاومت آنتی بیوتیکی به بهبود درمان عفونت ها کمک کنند.
سیده زهرا کرمی، بهشته طبرسی، فیروزه معینی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش سبک زندگی با استفاده از اپلیکیشن تلفن همراه بر رعایت برنامه درمانی در افراد مبتلا به پرفشاری خون انجام شد.
زمینه. پرفشاری خون مهمترین عامل خطر بیماری های قلبی عروقی و مرگ محسوب میشود. کاربرد اپلیکیشن های آموزشی، در خودمراقبتی و کنترل فشارخون افراد مبتلا به پرفشاری خون نقش مهمی ایفا میکند.
روش کار. این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی است. حجم نمونه در دو گروه آزمون و کنترل 60 نفر درنظر گرفته شد. در گروه آزمون، آموزش با استفاده از اپلیکیشن تلفن همراه حداقل هفته ای سه بار و به مدت دو ماه انجام شد و نحوه به کارگیری، در طول دوره از طریق تماس تلفنی و شبکه های مجازی پیگیری گردید. در گروه کنترل آموزش های معمول مرکز بهداشتی درمانی ارائه شد. میزان رعایت برنامه درمانی بیماران توسط پرسشنامه پژوهشگر ساخته تبعیت از درمان، قبل و دو هفته بعد از پایان مداخله تکمیل گردید. داده های گردآوری شده در نرم افزار SPSS نسخه 24 با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند.
یافته ها. در زمینه مقایسه رعایت برنامه درمانی بین دو گروه کنترل و آزمون بعد از مداخله آموزشی، میانگین نمره گروه کنترل، 337 با انحراف معیار 22 و میانگین نمره گروه آزمون، 441 با انحراف معیار 20 بود. پس از مداخله، اختلاف آماری معنادار بین میانگین نمرات دو گروه در فشارخون، رژیم غذایی، فعالیت بدنی، رژیم دارویی، الگوی مصرف داروها و سایر موارد تبعیت از برنامه درمانی وجود داشت (0/0001P≤)، که نشاندهنده تاثیر آموزش سبک زندگی با استفاده از اپلیکیشن تلفن همراه بر رعایت برنامه درمانی در افراد تحت مطالعه بود.
نتیجه گیری. به کارگیری نرم افزارهای آموزشی در بهبود و کنترل بهتر فشارخون بیماران مفید و سودمند است. پرستاران به عنوان یکی از مهمترین اعضای گروه مراقبت سلامت میتوانند از طریق مداخلات آموزشی تاثیر مستقیم بر کیفیت زندگی مددجویان داشته باشند.
محسن ضیایی، رقیه محمدتقی، رسول آذرآفرین، رضا عباس زاده، مهدی حیدری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف مقایسه دو مد تطبیق کمکی و متناوب اجباری همزمان با حمایت فشاری بر برآیند جداسازی بیماران از تهویه مکانیکی پس از جراحی بای¬پس عروق کرونری انجام شد.
زمینه. نوع مد مورد استفاده برای حمایت تنفسی بیماران پس از جراحی بای¬پس عروق کرونر از اهمیت زیادی برخوردار است. مد تهویه مورد استفاده علاوه بر جلوگیری از فشار بر برش استرنوتومی بیمار باید امکان جداسازی سریع وی از دستگاه را نیز فراهم کند تا از عوارض ناشی از تهویه طولانی¬مدت جلوگیری شود.
روش کار. در این مطالعه نیمه¬تجربی، 26 بیمار با مد تطبیق کمکی به عنوان گروه آزمون و 26 بیمار با مد متناوب اجباری همزمان با حمایت فشاری به عنوان گروه کنترل پس از جراحی بای¬پس عروق کرونری در مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب¬وعروق شهید رجایی تهران تحت تهویه مکانیکی قرار گرفتند. زمان تهویه مکانیکی و زمان خارج کردن لوله تراشه، متغیرهای همودینامیک و گازهای خون شریانی بین دو گروه مقایسه شدند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی بررسی شدند.
یافته¬ها. از 52 بیمار مورد بررسی، 36 نفر (69/2 درصد) مرد و 16 نفر (30/8 درصد) زن بودند. میانگین زمان خارج کردن لوله تراشه در گروه تحت تهویه با مد تطبیق کمکی، 89/42 دقیقه با انحراف معیار 33/83 و در گروه مد متناوب اجباری همزمان با حمایت فشاری، 101/53 دقیقه با انحراف معیار 44/91 بود و تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه یافت نشد. میانگین مدت تهویه مکانیکی بیماران در گروه تهویه با مد تطبیق کمکی، 483/84 دقیقه با انحراف معیار 158/153 و در گروه مد متناوب اجباری همزمان با حمایت فشاری، 541/92 دقیقه با انحراف معیار 257/81 بود و تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه یافت نشد.
نتیجهگیری. استفاده از مد تطبیق کمکی برای تهویه مکانیکی پس از جراحی بای¬پس عروق کرونری تاثیری در کاهش طول مدت تهویه مکانیکی و زمان خارج کردن لوله تراشه در مقایسه با مد متناوب اجباری همزمان با حمایت فشاری نداشت. لذا استفاده از مد تطبیق کمکی برای حمایت تنفسی بیماران تحت عمل جراحی بای¬پس عروق کرونر باید با توجه به شرایط بیمار و تخصص پرستاران در نظر گرفته شود.
نسیم صدیقیان، الهام نومیری، علی قربانی، شادیه صادق شیخی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
خلاصه
هدف. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط کیفیت خواب و استرسدرکشده با افسردگی در زنان مبتلا به سکته قلبی حاد با نشانگان اضطراب بود.
زمینه. افسردگی اختلالی شایع با شیوع حدود ١٥ درصد است و امروزه علت اصلی ناتوانی در سراسر دنیا محسوب میشود، و رتبه چهارم را در میان ده علت اصلی بار جهانی بیماریها بهخود اختصاص میدهد، که با دورههای طولانیمدت، تنوع علایم، بالا بودن میزان عود و اختلالات جسمی و روانی زیادی همراه است.
روش کار. روش این پژوهش، توصیفی همبستگی و جامعهآماری آن، زنان مبتلا به سکته حاد قلبی ساکن شهر تهران در سال ١٤٠١ بودند. تعداد ٧٠ نفر از کسانی که پس از تکمیل پرسشنامه اضطراب، نمره بالاتر از متوسط را بهدست آوردند، بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای جمعآوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامههای اضطراب، افسردگی، کیفیتخواب و استرس درکشده بودند.
یافته ها. بین کیفیت خواب و استرس درک شده منفی با افسردگی رابطه مثبت و معنادار، و بین استرس درکشده مثبت با افسردگی رابطه منفی و معنادار وجود داشت. همچنین، کیفیتخواب، استرس درک شده منفی، و استرس درک شده مثبت، به ترتیب به میزان 0/18، 0/20، و 0/08 توان پیشبینی افسردگی را دارند.
نتیجه گیری. با توجه به اینکه مشکلات خواب میتواند باعث پریشانی روانشناختی و کاهش تمرکز در افراد شود، لذا میتوان انتظار داشت افزایش مشکلات خواب انرژی فردی را کاهش دهد و با افزایش اضطراب، زمینه افزایش مشکلات روانشناختی همچون افسردگی را فراهم کند. بنابراین، میتوانانتظار داشت افرادی که دچار بیماری قلبی میشوند اغلب به علت خطر بیماری، سطح اضطراب زیادی را تحمل کنند که میتواند با افزایش مشکلات خواب همراه باشد، در نتیجه، منجر به ایجاد افسردگی در افراد گردد.
اکرم شریفی، فروزان رستمی، کامیان خزایی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
خلاصه
هدف. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر اضطراب کرونا در افراد مبتلا به کووید-19 با بیماری زمینهای قلبی عروقی در بیمارستان امام علی(ع) آمل انجام شد.
زمینه. ویروس کرونا از زمان شیوع تاکنون نشان داده است که افراد مبتلا به بیماریهای زمینهای را بیش از افرادی که بدنی سالم دارند مغلوب خود میکند و آنها را در خطر مرگ قرار میدهد.
روش کار. این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود. جامعه آماری این پژوهش همه افراد مبتلا به کرونا با سابقه بیماری قلبی عروقی در بیمارستان امام علی(ع) آمل در سالهای 1400 و 1401 بودند. نمونهگیری به شیوه هدفمند از بیماران بستری در بیمارستان بهصورت در دسترس انجام شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه اضطراب کرونا ویروس که در سال 1398 توسط علیپور و همکاران تدوین شد استفاده گردید. آموزش ذهن آگاهی بر اساس طرح آموزشی کابات -زین (2005) به روش گروهی در هشت جلسه دو ساعته به صورت هفتگی برای شرکتکنندگان در گروه آزمون اجرا شد.
یافتهها. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب کرونا در افراد مبتلا به کووید-19 با بیماری زمینهای قلبی عروقی به میزان 0/87 تاثیر دارد (0/001P≤). نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری در متن تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر کاهش علایم روانی اضطراب کرونا در افراد مبتلا به کووید-19 با بیماری زمینهای قلبی عروقی به میزان 0/83 تاثیر دارد (0/001P≤). همچنین، آموزش ذهن آگاهی بر کاهش علایم جسمی اضطراب کرونا در افراد مبتلا به کووید-19 با بیماری زمینهای قلبی عروقی به میزان 0/79 تاثیر داشت (0/001P≤).
نتیجهگیری. تمرینات ذهن آگاهی میتواند افراد مبتلا به کووید-19 با بیماری زمینهای قلبی عروقی را قادر سازد تا قبل از پاسخدهی، اندکی مکث و تامل کنند، که این مکثها فرصتی را در اختیار آنان قرار میدهد تا از قضاوت در بسیاری از موقعیت های که میتواند منجر به خشم، ترس و اضطراب گردد، رهایی یابند. این امر شرایطی را فراهم خواهد کرد که بیماران حتی در وضعیت بد و حاد بیماری خود، بهاحتمال بیشتری بتوانند آرامش روانی خود را حفظ کنند و از این طریق علایم و نشانه های جسمی اضطراب را کاهش دهند.
حانیه آقاخانی، زهرا بهپور، زهرا امیرسرداری، محمداسماعیل زنگنه فر، ملودی فراشی، هومن بخشنده ابکنار، پرهام صادقی پور، حجت مرتضائیان، ابوالفتح علیزاده دیز، بهادر بهارستانی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
خلاصه
هدف. هدف این مطالعه ارزیابی همگرایی پرستاران و پزشکان در محاسبه امتیاز ابزار ”مسیر هارت“ (HEART Pathway) و قدرت آن در پیشبینی رخدادهای قلبی عروقی نامطلوب در بازه زمانی سه ماهه در افراد مبتلا به درد قفسه سینه مراجعه کننده به بخش اورژانس بود.
زمینه. ابزار ”مسیر هارت“ به عنوان ابزاری برای پیشبینی رخدادهای قلبی عروقی نامطلوب در افراد مبتلا به درد قفسه سینه، کمک به ترخیص زودهنگام بیماران کمخطر و کاهش بررسی های قلبی عروقی غیرضروری محسوب میشود.
روش کار. این مطالعه از نوع بررسی ابزارهای تشخیصی بود. تعداد ۹۷ بیمار مبتلا به درد حاد قفسه سینه که به بخش اورژانس مرکز آموزشی تحقیقاتی درمانی قلب وعروق شهید رجائی تهران مراجعه کرده بودند توسط یک تیم متخصصان شامل یک پرستار اورژانس، یک دستیار تخصصی قلب و یک متخصص قلب به صورت جداگانه مورد ارزیابی برای تعیین طبقه بندی خطر قرار گرفتند. پس از جمع آوری داده های حاصل از ارزیابی، قابلیت اطمینان ارزیابان و همچنین، رخدادهای قلبی عروقی نامطلوب در بازه زمانی سه ماهه بررسی شد.
یافته ها.توافق های جفتی بین ارزیابان مطلوب و توافق کلی بین ارزیابان، عالی بود. ضریب همبستگی درون طبقاتی (ICC)، 0/84 (فاصله اطمینان بین 0/73 و 0/97 در سطح اطمینان 95 درصد) بود و نمره حاصل از این ابزار، قدرت پیشبینی قوی را برای رخدادهای قلبی عروقی نامطلوب در بازه زمانی سه ماهه در افراد مبتلا به درد قفسه سینه نشان داد (سطح زیر منحنی راک برابر با 0/85). با حداقل امتیاز قابل قبول 4، حساسیت، ویژگی و ارزش اخباری منفی به ترتیب، 87/5، 58/9، و 95/8 درصد بودند.
نتیجه گیری. ابزار ”مسیر هارت“ میتواند رخدادهای قلبی عروقی نامطلوب در بازه زمانی سه ماهه را در افراد مبتلا به درد حاد غیر تروماتیک قفسه سینه پیشبینی کند. با توجه به توافق بالا میان پزشک متخصص، رزیدنت قلب، و پرستار اورژانس، پرستاران میتوانند از این ابزار استفاده کنند.
ناصر جوادی، محسن تقدسی، منصور دیانتی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
هدف. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل موثر بر اصلاح سبک زندگی در افراد مبتلا به بیماری ایسکمی قلب انجام شد.
زمینه. سبک زندگی از مفاهیم مهم در حوزه سلامت است. ارتباط سبک زندگی با بسیاری از بیماری ها در مطالعات مختلف گزارش شده است. بیماری ایسکمی قلب از مهمترین بیماری های مرتبط با سبک زندگی است که سبب مرگ و ناتوانی قابل توجه در جوامع مختلف میشود. شناخت عوامل موثر بر اصلاح سبک زندگی در افراد مبتلا به بیماری ایسکمی قلب میتواند مقدمهای برای کاهش عوارض ناشی از این بیماری باشد.
روش کار. این مرور تلفیقی یا یکپارچه با روش هفت مرحله ای دولند و همکاران (۲۰۲۱)، جستجو برای یافتن عوامل موثر بر اصلاح سبک زندگی در افراد مبتلا به بیماری ایسکمی قلب در جهان از ابتدای ژانویه ۲۰۱۳ تا ابتدای مارس ۲۰۲۴ میلادی انجام گرفت. کلیدواژه ها شامل سبک زندگی، اصلاح، تغییر، بیماری ایسکمی قلب، بیماری کرونر قلب، عوامل بازدارنده و عوامل تسهیل کننده بود که به صورت ترکیبی و به زبانهای فارسی و انگلیسی در پایگاه های داده شامل Magiran، Web of Sceince، Science Direct، Scopus، PubMed، و SID جستجو شد. در مجموع، تعداد ۲۷۵۳ مقاله به دست آمد که در نهایت، ۲۰ مقاله در این مطالعه انتخاب و بررسی شد.
یافته ها. بررسی مطالعات نشان داد که ۱۹ مقاله به زبان انگلیسی و یک مقاله به زبان فارسی است. تعداد افراد شرکت کننده در کل مطالعات منتخب ۷۳۸۸۰۹ بود. هشت مطالعه با روش کیفی، هشت مطالعه به صورت کمی مشاهدهای، و چهار مطالعه به صورت کمی از نوع کارآزمایی بالینی بود. همچنین، ۱۲ مطالعه در کشورهای اروپایی و هشت مطالعه در کشورهای آسیایی انجام شده بود. مضامین مقالات در قالب عوامل جمعیت شناختی یا دموگرافیک، اجتماعی- اقتصادی، سیاسی- سازمانی، روانی- یادگیری، و فردی- اعتقادی به دست آمد.
نتیجه گیری. اصلاح سبک زندگی در افراد مبتلا به بیماری ایسکمی قلب فرآیندی پیچیده و چندبعدی است. حمایت همه جانبه از این بیماران برای اصلاح سبک زندگی ضروری است. شناخت این عوامل مقدمهای برای ارتقای برنامههای مراقبت از افراد مبتلا به بیماری ایسکمیک قلبی است.
سروش گلستانیفر، زهرا دشتبزرگی، پرویز عسگری، علیرضا حیدری،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر زوجدرمانی هیجانمحور بر کیفیت زندگی زناشویی، پرخاشگری ارتباطی پنهان و سلامت روانشناختی مبتلایان به بیماری قلبیعروقی انجام شد.
زمینه. مبتلایان به بیماری قلبیعروقی با مشکلهای فراوانی در زندگی زناشویی و سلامت روانشناختی مواجه هستند و استفاده از روشهای زوج درمانی برای بهبود آنان ضروری است.
روش کار. این مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل انجام شد. جامعه مطالعه حاضر مبتلایان به بیماری قلبیعروقی (شامل بیماریهای پرفشاری خون، سندرم کرونری حاد، انفارکتوس میوکارد، آنژین صدری و پریکاردیت فشارنده) مراجعهکننده به بیمارستان رازی شهر اهواز در سال 1402 بودند. حجم نمونه برای هر گروه 13 زوج در نظر گرفته شد که این زوجین پس از بررسی ملاکهای ورود به مطالعه با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. گروه آزمون 8 جلسه 90 دقیقهای (دو جلسه در هفته) تحت زوج درمانی هیجانمحور قرار گرفت و در این مدت، گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکرد. دادهها با مقیاسهای کیفیت زندگی زناشویی (ژانگ و همکاران، 2013)، پرخاشگری ارتباطی پنهان (نلسون و کارول، 2006) و سلامت روانشناختی (نجاریان و داودی، 1380) جمعآوری و با آزمون کایاسکوئر، آزمون تی مستقل و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند.
یافتهها. طبق نتایج، گروههای آزمون و کنترل از نظر سن، تحصیلات، مدت بیماری و نوع بیماری نمونه ها تفاوت معنیداری نداشتند. همچنین، گروهها در مرحله پیشآزمون از نظر میانگین کیفیت زندگی زناشویی، پرخاشگری ارتباطی پنهان و سلامت روانشناختی تفاوت معنیداری نداشتند، اما در مرحله پسآزمون، از نظر میانگین هر سه متغیر کیفیت زندگی زناشویی، پرخاشگری ارتباطی پنهان و سلامت روانشناختی تفاوت معنیدار آماری داشتند (0/0001P≤). به عبارت دیگر، روش زوج درمانی هیجانمحور باعث افزایش کیفیت زندگی زناشویی (0/0001P≤، 125/366F=)، کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان (0/0001P≤، 206/601F=) و بهبود سلامت روانشناختی (0/0001P≤، 175/052F=) در مبتلایان به بیماری قلبیعروقی شد.
نتیجهگیری. نتایج این مطالعه حاکی از تاثیر زوج درمانی هیجانمحور بر افزایش کیفیت زندگی زناشویی، کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و بهبود سلامت روانشناختی مبتلایان به بیماری قلبیعروقی بود. بنابراین، مشاوران و درمانگران میتوانند از روش زوج درمانی هیجانمحور در کنار سایر روشهای درمانی موثر برای بهبود متغیرهای مرتبط با زندگی زناشویی و سلامت روانشناختی بهره ببرند.
شیوا خالق پرست، لیلا عبدالکریمی، منیره کمالی، حمیدرضا پورعلی اکبر، معصومه رستمی، ندا شیرخانلو، حمیدرضا پاشا، فهیمه فرخ زاده، سمانه کریمیان، سعیده مظلوم زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
خلاصه
هدف. این مطالعه به بررسی ارتباط ابتلا به کووید-19 با ویژگیهای جمعیت شناختی کارکنان انستیتو قلب وعروق رجایی در 6 ماهه اول اپیدمی پرداخت.
زمینه. ویروس کووید-19 پ اولین بار در دسامبر 2019 در چین شناسایی شد و سپس به سرعت به سایر کشورها گسترش یافت. یکی از چالشهای دوران پاندمی کووید-19 مدیریت منابع انسانی بود که باعث شد مدیران اقداماتی برای مدیریت سلامت کارکنان در نظر بگیرند.
روش کار. این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی کارکنان انستیتو قلب وعروق شهید رجایی که در بازه زمانی اول اسفند 1398 لغایت 31 شهریور 1399 به کووید-19 مبتلا شده بودند انجام شد. مولفه های جمعیت شناختی و متغیرهای بهداشتی و بالینی بیماران با استفاده از پرونده بالینی، پرسش از افراد مبتلا و تماس تلفنی جمعآوری شد. تحلیل داده ها توسط نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام گردید.
یافته ها. در بازه زمانی ششماهه، تعداد 448 نفر با میانگین سنی 38/86 سال به کرونا مبتلا شدند. بیشترین تعداد افراد، زن (62/5 درصد) بودند و طی یک تا پنج روز پس از تماس با فرد بیمار دچار علائم بیماری شده بودند (67/1 درصد). همچنین، 48/4 درصد افراد از هر سه مورد ماسک، دستکش و فاصله گذاری اجتماعی برای حفاظت شخصی خود استفاده کرده بودند. تماس با فرد مبتلا به عنوان شایعترین روش انتقال بیماری مشخص شد. شایعترین علایم مبتلایان به ترتیب میالژی، ضعف و تب بود و تنها 3/5 درصد مبتلایان بستری شدند.
نتیجه گیری. بیشتر مبتلایان با وجود رعایت دستورات بهداشتی و حفاظت شخصی به کرونا مبتلا شدند. به نظر میرسد برای پیشگیری از ابتلا به بیماری کووید-19، علاوه بر رعایت دستورات بهداشتی، اقدام به واکسیناسیون همگانی نیز یک ضرورت مهم باشد. عواملی مانند تغییر سویه های ویروس و خستگی افراد در رعایت دستورالعمل های بهداشتی نیز در گسترش بیماری موثر است.